English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
naval appropriation bill بودجه نیروی دریایی
Other Matches
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
navies نیروی دریایی
naval نیروی دریایی
naval forces نیروی دریایی
navy نیروی دریایی
armada نیروی دریایی
armadas نیروی دریایی
naval attache وابسته نیروی دریایی
Admiralty اداره نیروی دریایی
shore patrol پلیس نیروی دریایی
sea captain فرمانده نیروی دریایی
naval وابسته به نیروی دریایی
Admiralty ادارهء نیروی دریایی دریاسالاری
numbered fleet ناوگان زیرامر نیروی دریایی
i have served in the navy در نیروی دریایی خدمت کرده ام
jaygee ناوبان یکم نیروی دریایی
seaman recruit سرباز ساده نیروی دریایی
deputy chief of naval operation جانشین فرماندهی نیروی دریایی
decreeing حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decreed حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decree حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
an system سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
plebeians دانشجوی سال اول نیروی دریایی
plebeian دانشجوی سال اول نیروی دریایی
decrees حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
middy دانشجوی سال دوم نیروی دریایی
sea power نیروی دریایی کشور حاکم بر دریاها
boot camp اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
boot camps اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
plebe دانشجوی سال اول نیروی دریایی
midshipman دانشجوی سال دوم نیروی دریایی
main body عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
teleman افسر مامور رمز ومخابرات نیروی دریایی
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
pleb خشن ورذل دانشجوی سال اول نیروی دریایی
reefers لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
reefer لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
navy component نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
appropriation بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
oldster ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
budget بودجه
unfunded بی بودجه
budgeted بودجه
budgets بودجه
appropriation symbol کد بودجه
budget line خط بودجه
possibilities line خط بودجه
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
budgetary appropriations تخصیص بودجه
budget ceiling سقف بودجه
budget bureau دفتر بودجه
budget balance توازن بودجه
budget balance تعادل بودجه
budgeting بودجه ریزی
fixed budget بودجه ثابت
preliminary budget بودجه ابتدائی
preliminary budget بودجه مقدماتی
deficits کسر بودجه
budget surplus اضافه بودجه
government budget بودجه دولت
flexible budget بودجه متغیر
budget constraint محدودیت بودجه
budget comittee گروه بودجه
budget period دوره بودجه
budget period زمان بودجه
budgetary مربوط به بودجه
budget process فرایند بودجه
budget expenditures مخارج بودجه
family budget بودجه خانواده
budget determinant تعیین بودجه
family budget بودجه خانوار
budget deficit کسر بودجه
budget process مراحل بودجه
budget deficit کسری بودجه
budget surplus مازاد بودجه
financial budget بودجه مالی
budget cycle مراحل بودجه
budget cycle گردش بودجه
budget credit اعتبار بودجه
program budget بودجه برنامهای
deficit کسر بودجه
government dificit surplus کسر بودجه
capital budget بودجه تاسیساتی
development budget بودجه عمرانی
appropriation limitation محدودیت بودجه
budget data اطلاعات بودجه
municipal budget بودجه شهرداری
appropriation اختصاص بودجه
margins بودجه احتیاطی
margin بودجه احتیاطی
current budget بودجه جاری
cyclical budget بودجه ادواری
annual budget بودجه سالانه
military funds بودجه نظامی
cyclical budget بودجه دورانی
administrative budget بودجه اداری
cash budget بودجه نقدی
operating budget بودجه عملیاتی
state budget بودجه دولت
budgetary control کنترل بودجه
household budget بودجه خانوار
unbalanced budget بودجه نامتوازن
balanced budget بودجه متوازن
budget execution اجرای بودجه
unified budget بودجه واحد
national budget بودجه ملی
capital budget بودجه سرمایهای
variable budget بودجه متغیر
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
budgeter تهیه کننده بودجه
flexible budget بودجه انعطاف پذیر
budgeteer تهیه کننده بودجه
capital budgeting بودجه بندی سرمایه
The budget deficit of 1980 . کسر بودجه سا ل1980
balanced budget theorem قضیه بودجه متوازن
national economic budget بودجه اقتصادی ملی
operating budget بودجه بهره برداری
cyclically balanced budget بودجه متوازن ادواری
budget directive دستورالعمل تهیه بودجه
deficit financing تامین کسر بودجه
command budget estimate براورد بودجه یکان
apportionment واگذاری سهمیه بودجه
budget classification طبقه بندی بودجه
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
finances بودجه چیزی را تهیه کردن
provide for in the budget در بودجه پیش بینی کردن
financing بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast پیش بینی مقدماتی بودجه
financed بودجه چیزی را تهیه کردن
finance بودجه چیزی را تهیه کردن
capital budget بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
The welfare budget has been cut down. از بودجه رفاهی مقداری زده اند
multiplier effect of a balanced budget اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
deficit financing تامین مالی از راه کسر بودجه
planning programming budgetting نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
budgetary control کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
competroller سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
appropriation language شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
to p for a sum in the budget مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
balanced budget multiplier ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
peace dividend ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
slush funds بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com