Dictiornary-Farsi | بور خرمایی مایل بقرمز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (2 milliseconds)

English	Persian
ruffous	بور خرمایی مایل بقرمز
rufous	بور خرمایی مایل بقرمز


Search result with all words

maroon	شاه بلوط اروپایی رنگ خرمایی مایل بقرمز درجزیره دورافتاده یاجاهای مشابهی رها شدن یا گیر افتادن
Other Matches

reddish	مایل بقرمز
lamas	رنگ زرد مایل بقرمز
lama	رنگ زرد مایل بقرمز
matelot	رنگ ابی مایل بقرمز
royal purple	رنگ ارغوانی مایل بقرمز سیر
gummite	ئیدرات اورانیم برنگ زردمایل بقرمز
browning	خرمایی
brownest	خرمایی
browner	خرمایی
browned	خرمایی
brown	خرمایی
russet	خرمایی
browns	خرمایی
airedale	نوعی سگ خرمایی
embrown	خرمایی کردن
chestnuts	اسب خرمایی
chestnut	اسب خرمایی
olivet	دکمه هسته خرمایی
olivette	دکمه هسته خرمایی
parcel paper	یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
bevel	مایل
studious to do a thing	مایل
italic	مایل
studious of doing a thing	مایل
interested	مایل
nothing loath	مایل
desirous	مایل
oblique	مایل
pitching	مایل
propense	مایل
rath	مایل
rathe	مایل
lickerish	مایل
sideling	مایل
slantingly	کج یا مایل
oblique	مایل کج
bevel	پخ مایل
inclinable	مایل
f. of books	مایل به کت اب
skew	مایل
willful	مایل
declivous	مایل
loxodrome	خط مایل
skewing	مایل
inclined	مایل
slanting	مایل
sidling	مایل
willing	مایل
sloping	مایل
miles	مایل
mile	مایل
bevelled	مایل
skews	مایل
gauche	مایل
agreeable	مایل
purply	مایل به ارغوانی
geographical mile	مایل جغرافیایی
greeny	مایل بسبز
purplish	مایل به ارغوانی
inclined drilling	حفاری مایل
inclined compression	فشار مایل
he has a good mind	مایل است
he is f. her	مایل اوست
he was found of her	مایل او بود
incline plane	سطح مایل
oblique system	سیستم مایل
obliquely	بطور مایل
aslant	حرکت مایل
cant	سطح مایل
centripetal	مایل به مرکز
mile ohm	مایل- اهم
albescent	مایل به سفیدی
chamfer	مایل شدن
comatant	مایل بجنگ
oblique lattice	شبکه مایل
oblique perspective	پرسپکتیو مایل
oblique projection	تصویر مایل
oblique rotation	چرخش مایل
bitterish	مایل به تلخی
oblique section	مقطع مایل
inclined face of dam	نمای مایل سد
flavescent	مایل بزردی
lief	مطلوب مایل
aslant	بطور مایل
awry	بطور مایل
nautical mile	مایل دریایی
the mast has raked	مایل کردن
nautical miles	مایل دریایی
the mast has raked	مایل شدن
solicitous	مایل نگران
wilful	مشتاق مایل
gaff	میله مایل
blueish	مایل به ابی
bluish	مایل به ابی
solicitously	مایل نگران
three point perspective	پرسپکتیو مایل
xanthic	مایل به زردی
whity	مایل به سفید
whitey	مایل به سفید
viridescent	مایل به سبز
to incline to green	یا مایل بودن
caramel	مایل به قرمز
caramels	مایل به قرمز
fond	مایل مشتاق
fonder	مایل مشتاق
fondest	مایل مشتاق
side flow weir	سر ریز مایل
yellowish	مایل بزردی
greyish	مایل به خاکستری
like	مایل بودن
liked	مایل بودن
likes	مایل بودن
recessive	مایل ببازگشت
oppositive	مایل به ضدیت
slant range	برد مایل
statute mile	مایل رسمی
solicitous to go	مایل به رفتن
sourish	مایل به ترشی
loxodromics	کشتی رانی در خط مایل
roll piercing process	روش نورد مایل
purple red	قرمز مایل به ارغوانی
mph	مخفف مایل در ساعت
inclined coil meter	سنجه با پیچک مایل
inclined barrel arch	طاق ضربی مایل
inclined barrel arch	طاق گهوارهای مایل
pea green	زرد مایل بسبز
incilnable to do something	مایل کردن بکاری
oblimax rotation	چرخش مایل بیشینه
luteovirescent	زرد مایل بسبز
oblique shock wave	موج ضربهای مایل
sloping barrel vault	سقف گهوارهای مایل
sloping barrel vault	طاق ضربی مایل
tattletale gray	سفید مایل بخاکستری
they canŠif they so wishŠ.....	اگر مایل باشندمیتوانند...........
low oblique	عکس مایل پایین
oblimin rotation	چرخش مایل کمینه
to be prepared to go	مایل به رفتن بودن
swart	سبزه مایل به سیاه
isabella	زرد مایل به خاکستری
isabel	زرد مایل به خاکستری
inclined shear plane	سطح برش مایل
i am unwilling to go	مایل نیستم بروم
auburn	قهوهای مایل به قرمز
rubicund	رنگ مایل به قرمز
scarlet	قرمز مایل به زرد
cuesta	جلگه مایل یااریب
canescent	سفید مایل به تار
buffyy	مایل به رنگ نخودی
homosexual	مایل به جنس خود
homosexuals	مایل به جنس خود
reddish	مایل بسرخی زننده
hoary	سفید مایل به خاکستری
baying	سرخ مایل به قرمز
bayed	سرخ مایل به قرمز
bay	سرخ مایل به قرمز
brownish	مایل به قهوهای یاخرمایی
pinkish	مایل به رنگ صورتی
suntans	قهوه مایل بسرخ
he is indisposed to go	مایل نیست برود
he is not willing to go	مایل برفتن نیست
he was found of her	باو مایل بود
he was not inclined to go	مایل برفتن نبود
suntan	قهوه مایل بسرخ
griseous	خاکستری مایل به ابی
grege	اردهای مایل به خاکستری
green with a blue tint	سبز مایل به ابی
umber	قهوه ای مایل به زرد
blackish	مایل به سیاه تیره
bays	سرخ مایل به قرمز
auburn	رنگ قرمز مایل به زرد
pansies	رنگ قرمز مایل به ابی
petunias	رنگ قرمز مایل بابی
petunia	رنگ قرمز مایل بابی
mahogany	رنگ قهوهای مایل به قرمز
sea green	رنگ سبز مایل بابی
tawnier	تیره زرد مایل بقهوهای
tawniest	تیره زرد مایل بقهوهای
nautical miles	مایل دریایی معادل 0581متر
cedar	رنگ قرمز مایل به زرد
shell pink	رنگ قرمز مایل به زرد
taupe	رنگ خاکستری مایل به قهوهای
nautical mile	مایل دریایی معادل 0581متر
carbuncles	رنگ نارنجی مایل به قرمز
peacock blue	رنگ ابی مایل بسبز
carbuncle	رنگ نارنجی مایل به قرمز
tan	مازویی قهوهای مایل به زرد
ti turn in	سوی پایین مایل بودن
teal blue	رنگ ابی مایل به خاکستری
slate blue	رنگ ابی مایل به خاکستری
slate black	رنگ ارغوانی مایل بسیاه
cedars	رنگ قرمز مایل به زرد
declined	مایل شدن رو بزوال گذاردن
declines	مایل شدن رو بزوال گذاردن
declining	مایل شدن رو بزوال گذاردن
pansy	رنگ قرمز مایل به ابی
raisin	رنگ قرمز مایل به ابی
raisins	رنگ قرمز مایل به ابی
luridly	رنگ زرد مایل به قرمز
gooseberries	رنگ سیاه مایل به ارغوانی
lurid	رنگ زرد مایل به قرمز