Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
hyphenate
بوسیله خط دارای فاصله کردن
Other Matches
bias
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
biases
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
gap-toothed
دارای فاصله بین دو دندان
trifocal
دارای سه فاصله کانونی ومرکزی
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
golf courses
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
golf course
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
continuous wave
امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
space
فاصله دادن فاصله داشتن
lyophilization
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to scrape down
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
ratten
بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
wipe
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
paragraphs
فاصله گذاری کردن
interspace
فاصله دار کردن
paragraph
فاصله گذاری کردن
baptising
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
shields
بوسیله سپر حفظ کردن
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
latch
بوسیله کلون محکم کردن
step down
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
wet down
بوسیله اب پاشی خیس کردن
instantiate
معرفی کردن بوسیله کنسرت
electrotype
بوسیله برق چاپ کردن
shield
بوسیله سپر حفظ کردن
chafe
بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes
بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafing
بوسیله اصطکاک گرم کردن
latches
بوسیله کلون محکم کردن
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
to kern a letter
فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
to file a petition
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
postcard
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
vectors
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitates
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
vector
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
thermostats
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
gravitating
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
photoengrave
بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
latensify
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
gravitated
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
whet
عمل تیز کردن بوسیله مالش
to shield
بوسیله سپر
[پوشش]
حفظ کردن
thermostat
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
electrolyze
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
faradize
بوسیله القای برق معالجه کردن
roentgenize
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
vectorial
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
to proclaim meetings
بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
gravitate
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
police
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
polices
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
postcards
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
scalded cream
سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
percutaneous perspiration
عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
to file an application to somebody
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
talk out
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
labiovelar
تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
psychanalyze
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
seam
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
lixiviate
تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
seams
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure
نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
to kern
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
staging area
فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
maieutics
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
barff's precess
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
to space out letters
[text]
فاصله گذاری
[بین حروف را بیشتر کردن]
[رایانه شناسی ]
[چاپ]
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
manual
عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
shim
واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه
to walk the chalk
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
lifemanship
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
sifting
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
tabulation
1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
stand-off
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grated
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grates
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
garotte
اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
garrote
اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
inflame
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflaming
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifies
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortify
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishing
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortifying
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnish
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
horizons
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizon
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
innervate
دارای پی کردن
nationalizes
دارای ملیت کردن
embrasures
دارای منفذ کردن
tooth
دارای دندان کردن
ensoul
دارای روح کردن
personifying
دارای شخصیت کردن
personifies
دارای شخصیت کردن
indexed
:دارای فهرست کردن
castellate
دارای استحکامات کردن
insoul
دارای روح کردن
rampart
دارای استحکامات کردن
nationalises
دارای ملیت کردن
personalize
دارای شخصیت کردن
hydrogenate
دارای هیدروژن کردن
personify
دارای شخصیت کردن
nationalised
دارای ملیت کردن
whipstitch
دارای مرز کردن
personified
دارای شخصیت کردن
nationalising
دارای ملیت کردن
indexes
:دارای فهرست کردن
nationalize
دارای ملیت کردن
transistorize
دارای ترانسیتور کردن
populates
دارای جمعیت کردن
nationalizing
دارای ملیت کردن
nitrogenize
دارای نیتروژن کردن
vitaminize
دارای ویتامین کردن
bodies
دارای جسم کردن
hydroxylate
دارای هیدروکسیل کردن
body
دارای جسم کردن
populate
دارای جمعیت کردن
substantivize
دارای ماهیت کردن
freckle
خال دارای کک مک کردن
systemize
دارای همست کردن
varnishing
دارای فاهرخوب کردن
zigzagging
دارای پیچ و خم کردن
zigzagged
دارای پیچ و خم کردن
varnishes
دارای فاهرخوب کردن
varnished
دارای فاهرخوب کردن
varnish
دارای فاهرخوب کردن
zigzags
دارای پیچ و خم کردن
gift
دارای استعداد کردن
tinkling
دارای طنین کردن
gifts
دارای استعداد کردن
tinkle
دارای طنین کردن
vallum
دارای استحکامات کردن
fluoridate
دارای فلورید کردن
potentialize
دارای استعداد کردن
tinkles
دارای طنین کردن
populating
دارای جمعیت کردن
index
:دارای فهرست کردن
crenelate
دارای کنگره کردن
crenellate
دارای کنگره کردن
tinkled
دارای طنین کردن
embrasure
دارای منفذ کردن
zigzag
دارای پیچ و خم کردن
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com