English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
distance wadding بوش داخل پوکه فشنگ
Other Matches
shell پوکه فشنگ
cartridge case پوکه فشنگ
shells پوکه فشنگ
shelling پوکه فشنگ
cartridge shell بدنه پوکه فشنگ
mandrel قالب پوکه فشنگ
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
ammunition chest شانه فشنگ قلاب نوار فشنگ
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
wads پوکه
cartridge case پوکه
shell پوکه
shelling پوکه
bullet case پوکه
catridge پوکه
wads زه پوکه
wad پوکه
shells پوکه
wad زه پوکه
intercommand داخل قسمت داخل یکان
cartridge shell بدنه پوکه
breeze concrete بتن پوکه
breeze concrete بتن پوکه
ejector پوکه کش بیرون کشنده
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
crimping نشاندن گلوله روی پوکه
extracts گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracting گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
cannelure شیار استقرار پوکه روی گلوله
extract گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracted گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
ejector وسیله پرتاب کننده پوکه به خارج
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
cartouch فشنگ
ejector فشنگ کش
loads فشنگ
shells فشنگ
load فشنگ
shelling فشنگ
roundest فشنگ
shell فشنگ
round فشنگ
cartouche فشنگ
extractor فشنگ کش
extractors فشنگ کش
cartridge فشنگ
bullets فشنگ
cartridges فشنگ
bullet فشنگ
fixed round فشنگ ثابت
fuse link فشنگ فیوز
fixed round فشنگ کامل
clip شانه فشنگ
clipped شانه فشنگ
fuse cartridge فشنگ فیوز
clippings شانه فشنگ
clips شانه فشنگ
magazine خزانه فشنگ
neck خزانه فشنگ
bandolier جای فشنگ
fire extinguisher فشنگ ضداتش
fire extinguishers فشنگ ضداتش
magazines خزانه فشنگ
bandoleer جای فشنگ
ball ammunition فشنگ مانوری
cartridge belt نوار فشنگ
ammunition belt نوار فشنگ
extractors فشنگ پران
blank cartridge فشنگ بی گلوله
cartridge box خشاب فشنگ
ejector فشنگ پران
dummy cartridge فشنگ اموزشی
chamber فشنگ خوریاخزانه
chambers فشنگ خوریاخزانه
cook off گل کردن فشنگ
complete sound فشنگ کامل
case shot جای فشنگ
necks خزانه فشنگ
cartridge box جعبه فشنگ
extractor فشنگ پران
loads فشنگ گذاری
link belt نوار فشنگ
lived فشنگ جنگی
dummy cartridge فشنگ مشقی
shot maker فشنگ ساز
bullets گلوله فشنگ
live فشنگ جنگی
load فشنگ گذاری
wadcutter فشنگ سرپهن
bullet گلوله فشنگ
Load the gun. تفنگ را پر از فشنگ کن
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
leader فشنگ راهنمای پیچی
e.c. bland fire تیر یا فشنگ مانوری
photoflash فشنگ منورمخصوص عکاسی در شب
chambers خزانه فشنگ در اسلحه
triggers پرتاب کردن فشنگ
triggered پرتاب کردن فشنگ
dud فشنگ اتش نشو
trigger پرتاب کردن فشنگ
magazines مخزن فشنگ خشاب
magazine مخزن فشنگ خشاب
leaders فشنگ راهنمای پیچی
feed belt نوارتغذیه فشنگ نوار مهمات
wildcats فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
clip شانه فشنگ گیره کاغذ
clipped شانه فشنگ گیره کاغذ
clippings شانه فشنگ گیره کاغذ
thirty thirty تفنگ با فشنگ کالیبر 03 باباروت 03
clips شانه فشنگ گیره کاغذ
link belt نوار حلقهای جداشونده فشنگ
link حلقه زنجیر نوار فشنگ
responder ماده اصلی خرج فشنگ
wildcat فشنگ با گلوله کوچکتر ازپوکه
self loading فشنگ گذاری خودکار به طورخودکار پرشونده
cylinder فشنگ خور استوانهای هفت تیر
chassepot نوعی تفنگ که فشنگ اتش زادارد
cylinders فشنگ خور استوانهای هفت تیر
to zip مانند فشنگ رفتن [اصطلاح روزمره]
short round فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
center fire اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
cases جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
within در داخل
anie داخل
aboard داخل
inside داخل
insides داخل
inside <adv.> <prep.> در داخل
within <prep.> در داخل
withindoors در داخل
interior داخل
interiors داخل
intra داخل
interiorly از داخل
lineball داخل
interservice داخل قسمت
interneuron داخل عصبی
on berth در داخل بندر
to step in داخل شدن
to step inside داخل شدن
to walk in داخل شدن
internal attack تک داخلی یا تک از داخل
intermolecular در داخل ذرات
phase in داخل کردن
interchart در داخل نقشه
interurban داخل شهری
incorporating داخل کردن
introgresseive داخل شونده
intromit داخل کردن
to line-jump داخل صف زدن
to queue-jump [British E] داخل صف زدن
impenetrable داخل نشدنی
to push to the front [of line] داخل صف زدن
to cut in line داخل صف زدن
intratheater در داخل صحنه
anieoro به طرف داخل
anieoro از داخل به خارج
intraspecific داخل گونهای
intraspecies داخل گونهای
intrant داخل شونده
intradivision در داخل لشگر
intercellular داخل سلولی
interior wiring سیمکشی داخل
cross hair خط داخل دوربین
imbark داخل کردن
heave in کشیدن به داخل
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
uchi uke دفاع از داخل
he is not in it داخل نیست
to work in داخل کردن
grind internally داخل را ساییدن
interneural داخل عصبی
engaged in war داخل جنگ
to cut in داخل شدن
to get into داخل شدن در
to go in داخل شدن
to go into داخل شدن در
immit داخل کردن
implode از داخل ترکیدن
inside wiring سیمکشی داخل
inhaul به داخل کشنده
inhaul به داخل کشیدن
ingressive داخل شونده
ingoing داخل شونده
inbound داخل مرز
inboard به سمت داخل
work in داخل کردن
withindoors افراد داخل
inboard به طرف داخل
inboard داخل کشتی
in and out داخل وخارج
implosion انفجار از داخل
to play at داخل شدن در
incorporate داخل کردن
interns داخل شدن در
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com