English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
English Persian
blackfellow بومی استرالیا
Other Matches
Australia استرالیا
lory طوطی استرالیا
tasman series مسابقههای اتومبیلرانی استرالیا
silky oak درخت الواری استرالیا
silk oak درخت الواری استرالیا
porcupine ant eater جوجه تیغی استرالیا
down under به سوی استرالیا و زلاندنو
waddy : چماق بومیان استرالیا
first world استرالیا زلاندنو وژاپن
corroboree رقص بومیهای استرالیا
the common wealth of australia ممالک مشترک المنافع استرالیا
echidna جوجه تیغی استرالیا خارپشت بیدندان
Hirsau style [نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
platypus پستاندار ابزی ومنقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
lyrebird سه نوع مرغ شاخه نشین گنجشکی استرالیا ازجنس menura
Aborigine بومی
vernacular بومی
vernaculars بومی
autochthonous بومی
autochthon بومی
natives بومی
home born بومی
indigene بومی
native بومی
sympatry هم بومی
domestic بومی
endemic بومی
citizens بومی
aboriginal بومی
aboriginals بومی
citizen بومی
indigenous بومی
vernaculars زبان بومی
naturalizing بومی شدن
native language زبان بومی
nativism بومی پرستی
plants indigenous to that soil بومی ان خاک
naturalising بومی شدن
vernacular زبان بومی
landsman بومی هم میهن
indigenousness بومی بودن
domestic رام بومی
autecology تک شناسی بومی
naturalises بومی شدن
Aborigine گیاه بومی
naturalize بومی شدن
naturalizes بومی شدن
home made ساخت بومی
illyrian بومی ایلیریا
indigenous industries صنایع بومی
come from <idiom> بومی جایی بودن
to water [horses, cattle, etc.] آب دادن [به جانوران بومی]
endemic wildlife حیات وحش بومی
Gaelic زبان بومی اسکاتلندی
indigenously بطور بومی یا ذاتی
sabra اسرائیلی بومی فلسطین
secundine naturam بومی وار خودبخود
romaic زبان بومی یونان امروز
green mountain boy مرد بومی یا ساکن ورمونت
Coptic Church کلیسای بومی مصر و اتیوپی
ancillary مستخدم بومی مربوط به کلفت
vernacularism کلمه یا اصطلاح بومی ومحلی
aardwolf کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
galicean بومی یا زبان گالیس ولایتی از اسپانیا
walkabouts بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabout بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
Aborigines سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
arrdwolf [حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
Analogical architecture [معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
endemic بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
Italian Villa style [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com