Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
terrestrian ecosystem
بوم سازگان زمین
Other Matches
ecosystem development
گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
macrisystem
مه سازگان
systems
سازگان
system
سازگان
ecosystem
بوم سازگان
ecosystems
بوم سازگان
complex system
سازگان پیچیده
biosystem
سازگان زیستی
dynamic system
سازگان پویا
biological system
سازگان زیستی
cybernetic system
سازگان چمداری
ecological system
بوم سازگان
system analysis
تحلیل سازگان
cybernetic system
سازگان چمداشت
open system
سازگان باز
aboitic system
سازگان بیجان
nonliving system
سازگان بیجان
closed system
سازگان بسته
agroecosystem
بوم سازگان کشاورزی
climax ecosystem
بوم سازگان اوج
micro ecosystem
بوم سازگان خرد
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
agrosylvopastoral system
سیستم کشت و جنگل و مرتع سازگان کشت و چرا و جنگل
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
subclimax ecosystem
بوم سازگان زیر اوجی اکوسیستم زیر اوجی
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grass roots
کف زمین
grazed
زمین
earth
زمین
floor
کف زمین
graze
زمین
floored
کف زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
grazes
زمین
floor
کف زمین
norland
زمین
extra terrestrial
زمین
soiling
زمین
floors
کف زمین
soils
زمین
soil
زمین
geodetically
زمین
terrain
زمین
ground surface
کف زمین
tellus
زمین
earths
زمین
ground line
خط زمین
acre
زمین
ground
کف زمین
domains
زمین
earthing
زمین
domain
زمین
ground
: زمین
lackland
بی زمین
ground
زمین
cinder track
زمین دو
land
زمین
aerospace
جو زمین
acres
زمین
cinder tracks
زمین دو
field
زمین
globes
زمین
globe
زمین
real estate
زمین
this earthly round
زمین
rooter
زمین کن
fielded
زمین
land n
زمین
fields
زمین
crust
پوسته زمین
goring
زمین سه گوش
gored
زمین سه گوش
flat ground
زمین مسطح
graben
فرو زمین
floors
محدوده زمین
gore
زمین سه گوش
ground detector
تستر زمین
plant
در زمین قراردادن
upland
زمین بلند
touch line
خط کناری زمین
laird
صاحب زمین
key terrain
زمین مهم
to vanish into thin air
<idiom>
آب شد و به زمین رفت
plants
در زمین قراردادن
uplands
زمین بلند
upland
زمین کوهستانی
ground effect
اثر زمین
ground detector
اشکارساز زمین
uplands
زمین کوهستانی
go off into the blue
آب شد و به زمین رفت
ground cushion
بالشتک زمین
bog
زمین باطلاقی
paralysis
زمین گیری
bogs
زمین باطلاقی
to send to grass
زمین زدن
greenside
در مجاورت زمین
gridition
زمین فوتبال
soccer field
زمین فوتبال
gridiron
زمین فوتبال
on the floor
روی زمین
floor
محدوده زمین
lairds
صاحب زمین
ground conection
اتصال زمین
speculation
زمین خواری
key terrain
زمین حساس
borderland
زمین سرحدی
investigation of foundation conditions
شناسایی زمین پی
floored
محدوده زمین
borderlands
زمین سرحدی
gores
زمین سه گوش
invalidism
زمین گیری
basements
زیر زمین
halfway line
خط میانه زمین
sidelining
خط کنار زمین
to kiss the ground
زمین بوسیدن
groundskeeper
متصدی زمین
grounding brush
زغال زمین
ground zero
صفر زمین
harrower
زمین صاف کن
terrestrial
زمین خاکی
grounding conductor
سیم زمین
landward
بسوی زمین
to go to grass
زمین خوردن
high land
زمین کوهستانی
ground wire
سیم زمین
west
مغرب زمین
grounding
ایجاد زمین
grounding
زمین کردن
half court
زمین سرویس
hard ground
زمین سفت
hard ground
زمین سخت
hard soil
زمین سفت
sideline
خط کنار زمین
sidelined
خط کنار زمین
ground level
تراز زمین
ground level
سطح زمین
sidelines
خط کنار زمین
one's native soil
میهن زمین
to fall to the ground
زمین خوردن
territories
زمین ملک
tilth
زمین مزروعی
impermeable ground
زمین ناتراوا
impermeable ground
زمین نفوذناپذیر
inductive earthing
زمین القائی
panhandling
زمین باریکه
hardpan
زمین سفت
panhandles
زمین باریکه
panhandled
زمین باریکه
panhandle
زمین باریکه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com