Dictiornary-Farsi | بوی زننده تعفن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 188 (2 milliseconds)

English	Persian
stench	بوی زننده تعفن
stenches	بوی زننده تعفن


Other Matches

concussive	ضربت زننده صدمه زننده
rancidity	تعفن
putrefaction	تعفن
stinks	تعفن
stink	تعفن
putridity	تعفن
infectiousness	تعفن
putrid smell	بوی تعفن
stinks	تعفن داشتن
stink	تعفن داشتن
acrimonious	زننده
staring	زننده
starring	زننده
repeller	زننده
repercussive	پس زننده
nasties	زننده
hideous	زننده
scabrous	زننده
repellents	زننده
repellent	زننده
mordant	زننده
nastier	زننده
nastiest	زننده
applauder	کف زننده
forbidding	زننده
loathsome	زننده
loathful	زننده
odoriferous	زننده
wetter	نم زننده
bitten	زننده
vilest	زننده
viler	زننده
vile	زننده
tarts	زننده
percutient	زننده
pit a pat	زننده
nasty	زننده
tart	زننده
beater	زننده
acrid	زننده
shuffler	زننده
biting	زننده
strikers	زننده
water repellent	پس زننده اب
clappers	کف زننده
clapper	کف زننده
strikingly	زننده
striking	زننده
unlovely	زننده
nauseam	زننده
garish	زننده
prickling	زننده
knockers	زننده
knocker	زننده
nippy	زننده
pungent	زننده
squalid	زننده
pinching	زننده
stinking	زننده
poignant	زننده
striker	زننده
flogger	زننده شلاق
libelant	تهمت زننده
lasher n	سد شلاق زننده
garishly	بطور زننده
estimator	تخمین زننده
flagellator	شلاق زننده
gasper	نفس زننده
flagellator	تازیانه زننده
kicker	زننده ضربه با پا
germinant	جوانه زننده
flogger	تازیانه زننده
inveigler	گول زننده
galssy	بی نور زننده
pricker	سیخ زننده
knotter	گره زننده
libellant	تهمت زننده
malodor	بوی زننده
sourish	به ترشی زننده
slumberer	چرت زننده
puddler	بهم زننده
scintillator	جرقه زننده
shouter	فریاد زننده
shackler	بخو زننده
seasoner	ادویه زننده
scarifier	تیغ زننده
seasoner	چاشنی زننده
staring red	قرمز زننده
napper	چرت زننده
pacer	گام زننده
ad nauseam	بسیار زننده
strider	گام زننده
trudger	قدم زننده
pertubative	برهم زننده
tacker	کوک زننده
tacker	میخ زننده
scintillant	جرقه زننده
gaunt	زننده بی ثمر
glared	روشنایی زننده
pickier	ضربه زننده
glare	روشنایی زننده
spicily	بطور زننده
sharps	زننده زیرک
callers	صدا زننده
pickiest	ضربه زننده
accusers	تهمت زننده
fizzy	جوش زننده
repugnant	تنفرانگیز زننده
bubbly	جوش زننده
gaunt	زننده ساختن
repulsive	زننده تنفراور
crying	جار زننده
revolting	بهم زننده
picky	ضربه زننده
scintillating	جرقه زننده
glares	روشنایی زننده
bubblier	جوش زننده
bubbliest	جوش زننده
caller	صدا زننده
acrimoniousness	سخن زننده
howlers	جیغ زننده
accusant	تهمت زننده
howler	جیغ زننده
calumniator	افترا زننده
calumnious	تهمت زننده
catterer	چهچه زننده
cornerman	زننده کرنر
coruscant	برق زننده
disturber	برهم زننده
harsh	ناگوار زننده
harsher	ناگوار زننده
appellant	تهمت زننده
accuser	تهمت زننده
sharpest	زننده زیرک
dozer	چرت زننده
sharp	زننده زیرک
harshest	ناگوار زننده
beater	کتک زننده
sewer	اگو بخیه زننده
repulsively	بطور زننده یا دافع
boiling	جوش زننده خشمناک
fetid	دارای بوی زننده
swatter	ضربت سخت زننده
fulsome	زننده اغراق امیز
poignantly	بطور تیزیا زننده
trusser	چوب بست زننده
sewers	اگو بخیه زننده
rankly	بطور زننده یابدبو
luridly	کم رنگ وپریده زننده
lurid	کم رنگ وپریده زننده
reddish	مایل بسرخی زننده
invection	سخن سخت زننده
inoffensively	بی انکه زننده باشد
mawkish	بطور زننده احساساتی
indign	زننده بدون استحقاق
pungently	بطور زننده یا تند
incisive speech	سخن تند یا زننده
hydromancer	تفال زننده بوسیله اب
rakish	فاجر جلف و زننده
greeny	بسبزی زننده سبزفام
loathly	زننده بطور نفرت انگیز
compound riposte	ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
harsh color	رنگ تند و ناملایم و زننده
wheeler	دور زننده چرخ دار
inside of the foot kick	بغل پای ضربه زننده
prankster	کسیکه شوخی زننده کند
pranksters	کسیکه شوخی زننده کند
smacking	سیلی زننده خوش طعم
smacker	سیلی زننده خوش طعم
nippingly	بطور زننده یا طعنه امیز
stirring	بهم زننده هیجان اور
pranks	شوخی زننده تزئین کردن
deceptive	گول زننده فریب امیز
lunger	ضربت زننده جهش کننده
prank	شوخی زننده تزئین کردن
sharp tongued	بکار برنده سخنان زننده
broiler	بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
fanner	قرقی یا باز کوچک باد زننده
out flanking	دور زننده احاطه کننده جناح
volleyer	زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
tickler	بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
typeball	یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
incisively	بطور نافذ بطور زننده
pit a pat	بال بال زننده تپیدن