Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
departmentalize
بچند قسمت کردن
Other Matches
polychotomous
تقسیم شده بچند قسمت
segmentation
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
polyglots
متکلم بچند زبان
polyglot
متکلم بچند زبان
polyandric
چند شوهره وابسته بچند شوهر
polyandrous
چند شوهره وابسته بچند شوهر
monolater
قائل بچند خداو پرستنده یکی
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
allotrope
جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
subdividable
قابل تقسیم بچند بخش بخشیزه پذیر
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
fractions
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
divides
قسمت کردن
pouf
قسمت پف کردن
divide
قسمت کردن
partition
قسمت کردن
sect
قسمت کردن
whack up
قسمت کردن
sects
قسمت کردن
partitions
قسمت کردن
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
subdevice
قسمت کردن مجدد
tierce
به سه قسمت تقسیم کردن
partitioning
قسمت بندی کردن
quarter
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
trimmest
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trims
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
outside
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outsides
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
poops
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
war head
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
choke bore
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
installments
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
components
قسمت
pieces
قسمت
component
قسمت
piece
قسمت
instalment
قسمت
kismet
قسمت
dole
قسمت
sects
قسمت
sect
قسمت
in sections
قسمت قسمت
ratios
قسمت
detachments
قسمت
ratio
قسمت
detachment
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
in part
در یک قسمت
arm
قسمت
canto
قسمت
cantos
قسمت
instalments
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
sections
قسمت
party
قسمت
section
قسمت
partition
قسمت
Corp
قسمت
compartment
قسمت
units
قسمت
head stall
قسمت سر
partitions
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
percentage
قسمت
percentages
قسمت
internode
قسمت
feck
قسمت
unit
قسمت
compartments
قسمت
rasher
قسمت
rashers
قسمت
snick
قسمت
divisions
قسمت
department
قسمت
part
قسمت
departments
قسمت
agencies
قسمت
agency
قسمت
plank
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
grist
قسمت
division
قسمت
data division
قسمت
segments
قسمت
batch
قسمت
portion
قسمت
batches
قسمت
caboodle
قسمت
segment
قسمت
portions
قسمت
sapper
قسمت مهندسی
sappers
قسمت حفاری
sapper
قسمت حفاری
section
بخش قسمت
shared
بهره قسمت
artillery corps
قسمت توپخانه
reconnaissance party
قسمت شناسایی
better part
قسمت بیشتر
concertina fold
یک قسمت به یک جهت
black body
قسمت خطرناک
shares
بهره قسمت
share
بهره قسمت
sappers
قسمت مهندسی
quotient
خارج قسمت
seen
قسمت سوم see
running part
قسمت رونده
quadrant
یک قسمت از چهاربخش
quaternion
قسمت چهارگانه
department
قسمت شعبه
department
قسمت هیئت
departments
قسمت شعبه
departments
قسمت هیئت
bachelor quarters
قسمت مجردی
rear party
قسمت عقبه
ashi noko
قسمت داخلی کف پا
control section
قسمت کنترل
aircraft section
قسمت هواپیمایی
retraining command
قسمت ندامتگاه
sections
بخش قسمت
active federal service
قسمت کادر
head piece
قسمت بالا
active installation
قسمت فعال
administration building
قسمت اداری
advance detachment
قسمت پیشرو
palmation
قسمت پنجهای
advance party
قسمت پیشرو
hauling part
قسمت کشنده
branch
دایره قسمت
headquarters detachment
قسمت قرارگاه
headquarters detachment
قسمت ارکان
branches
دایره قسمت
hilted
قسمت عقبی
advance section
قسمت جلویی
actine
قسمت خارجی
service
قسمت یکان
serviced
قسمت یکان
lot
بهره قسمت
cable block
قسمت کابل
advance detachment
قسمت سرجلودار
midst
قسمت وسط
personnel section
قسمت پرسنلی
hypoderm
قسمت زیرجلد
overflow section
قسمت سر ریز سد
titbits
قسمت لذیذغذا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com