English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English Persian
full timer بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
Other Matches
changeling بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
changelings بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
elf child بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
the boy who بچهای که
dead hours ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
chip of the old block بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
to vaccinate a child ابله بچهای را کوبیدن
her last was a son اخرین بچهای که زایید پسربود
bastard eigne بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
nursling بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
to overlie infant روی بچهای افتادن و او راخفه کردن
plough boy بچهای که گاویا اسب رادرشخم زنی میراند
oafs بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oaf بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
at all points درهمه جا
far and wide درهمه جا
at all times درهمه اوقات
any time <adv.> درهمه اوقات
whether or not درهمه حال
at any time <adv.> درهمه اوقات
anytime <adv.> درهمه اوقات
everywhere درهمه جا درهرقسمت
immanence حضور درهمه جا
immanency حضور درهمه جا
through thick and thin درهمه حالی
at all hours <adv.> درهمه اوقات
up hill and down dale دردره وماهور درهمه جا
to broad cast information خبری که درهمه جا منتشرشود
short clothes جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانندچون نیم تنه
to broadcast seed تخمی که درهمه جا پاشیده شود
world wide مشهور جهان متداول درهمه جا
to have a finger in every pie درهمه کاری دخالت کردن
ubiquitous همه جا حاضر موجود درهمه جا
short coats جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانند چون نیم تنه
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
immanent دارای نفوذ کامل درسرتاسرجهان درهمه جاحاضر
this word occurs in gulistan p این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
schools اموزشگاه
school اموزشگاه
almamater اموزشگاه
education center اموزشگاه
schoolmistress مدیره اموزشگاه
dominie رئیس اموزشگاه
dogo اموزشگاه جودو
technical school اموزشگاه فنی
foundation school اموزشگاه موقوف
comprehensive schools اموزشگاه جامع
nongraded school اموزشگاه بی دانشپایه
interscholastic competition مسابقه اموزشگاه ها
parochial school اموزشگاه کلیسایی
principal of a school مدیر اموزشگاه
school report گزارش اموزشگاه
schoolmistresses مدیره اموزشگاه
comprehensive school اموزشگاه جامع
hedge school اموزشگاه پست
head master مدیر اموزشگاه
special school اموزشگاه استثنایی
truants از اموزشگاه گریززدن
private school اموزشگاه خصوصی
academies دانشگاه اموزشگاه
private schools اموزشگاه خصوصی
preparatory school اموزشگاه امادگی
night schools اموزشگاه شبانه
night school اموزشگاه شبانه
preparatory schools اموزشگاه امادگی
vocational school اموزشگاه حرفهای
training school اموزشگاه حرفهای
truant از اموزشگاه گریززدن
thoughtful hours ساعات تفکر
prime time ساعات اوج
office hours ساعات کار
office hours ساعات اداری
curfew period ساعات خاموشی
visiting hours ساعات ملاقات
overtime ساعات اضافی
waking hours ساعات بیداری
thoughtful hours ساعات فکر
workweek ساعات کارهفته
silent hours ساعات خواب
prime time ساعات پر بیننده
prime time ساعات پر شنونده
off hours ساعات بیکاری
off hours ساعات فراغت
hours of labor ساعات کار
duration of sunshine ساعات افتابی
dead hours ساعات خاموشی در شب
school پیروان یک مکتب اموزشگاه
school slang اصطلاح ویژه اموزشگاه
lockup تعطیل کردن اموزشگاه
lockups تعطیل کردن اموزشگاه
boarding school اموزشگاه شبانه روزی
schools پیروان یک مکتب اموزشگاه
schoolhouse ساختمان یاعمارت اموزشگاه
schoolhouses ساختمان یاعمارت اموزشگاه
boarding schools اموزشگاه شبانه روزی
school pence پول هفتگی اموزشگاه
school fee ماهیانه یا شهریه اموزشگاه
manege اموزشگاه اسب سواری
conservatoire اموزشگاه هنرهای زیبا
schooltime ساعات درس مدرسه
timetable جدول ساعات کار
hours of worship ساعات پرستش یا نماز
commander's call ساعات در اختیار فرماندهی
horoscope جدول ساعات روز
vacant hours ساعات بیکاری یا فراغت
horoscopes جدول ساعات روز
timetabled جدول ساعات کار
the small hours ساعات بعد از نیمه شب
out of [outside] office hours خارج از ساعات اداری
happy hour <idiom> ساعات تفریح وخوشی
timetables جدول ساعات کار
impatient hours ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
small hours ساعات عبادت صبحگاهی
quantity of leisure مقدار ساعات بیکاری
timetabling جدول ساعات کار
interscholastic واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
to play the truant از رفتن به اموزشگاه طفره زدن
canonical hours ساعات رسمی نماز یا عقد
daylight saving time افزودن یک ساعت بر ساعات روز
time book دفتر ثبت ساعات کار
man-hour جمع تعداد ساعات کار
time sheet ورقه ثبت ساعات کار
man-hours جمع تعداد ساعات کار
horary مربوط به ساعات دعایاکتاب دعا
curfew period ساعات منع عبور و مرور
platonic cycle or year مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
ragged school اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
timetabled صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetables صورت اوقات برنامه ساعات کار
keep regular hours ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
timetabling صورت اوقات برنامه ساعات کار
split shift تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
timetable صورت اوقات برنامه ساعات کار
leisure hours ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
school doctor استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
time chart جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
mixed school اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
prefectoral مبنی براداره اموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یامبصران
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
she is a rosrtam in petticoats درهمه چیز مانندرستم است جز اینکه زن است
coincidence circuit یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
rosette اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosettes اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
brown minor براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
workdays ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday ایام کار اداری ساعات کار اداری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com