English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 36 (6 milliseconds)
English Persian
natural child بچه نامشروع
Search result with all words
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
illicit قاچاقی نامشروع غیر مجاز
illegal نامشروع
gravy train منبع در امد نامشروع
gravy trains منبع در امد نامشروع
unlawfully بطور نامشروع
liaison رابطه نامشروع
liaisons رابطه نامشروع
loot استفاده نامشروع
looted استفاده نامشروع
loots استفاده نامشروع
intimacy رابطه نامشروع جنسی
unlawful نامشروع
illegitimate نامشروع
illegitimate حرامزاده نامشروع
bribe رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribing رشوه پردازی پرداخت نامشروع
demagogisme استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
fradulent نامشروع
illegaly به طور نامشروع
illegitimate child طفل نامشروع
illegitimately بطور نامشروع
illegutimation نادرستی نامشروع خوانی
illicit earning درامد نامشروع
immoral earning درامد نامشروع
imperial decree درامد نامشروع
putative father پدر غیرشرعی کسی که بر حسب شیاع محلی پدر یک طفل نامشروع است
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
turpis causa عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
vital necessity پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
Ill got ill used. <proverb> چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
putative father of an illegitimate child پدر مفروض فرزندی نامشروع
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com