Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English
Persian
whelp
بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
Other Matches
carnivorous
حیوان گوشتخوار
carnivore
گوشتخوار
zoophagous
گوشتخوار
sarcophagus
تابوت گوشتخوار
sarcophagi
تابوت گوشتخوار
sarcophaguses
تابوت گوشتخوار
hellgrammite
کرم حشره گوشتخوار
bird of prey
مرغ شکاری گوشتخوار
cubs
بچه پستانداران گوشتخوار
cub
بچه پستانداران گوشتخوار
greenling
نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
racoon or raccoon
یکجور پستاندار گوشتخوار درامریکا
wolverine
انواع پستانداران گوشتخوار دله
game
هرنوع ورزش بامقررات
whin
هرنوع سنگ سخت
alcohol
هرنوع مشروبات الکلی
cutoff
هرنوع وسیله قطع چیزی
picks
هرنوع الت نوک تیز
pick
هرنوع الت نوک تیز
bine
هرنوع ساقه نرم و قابل انعطاف
wine cooler
هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
horntail
هرنوع حشره ازدسته نازک بالان
chloramine
هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
character
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
characters
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
holocaust
هرنوع سندی که تماما" به خط خود ذینفع باشد
holocausts
هرنوع سندی که تماما" به خط خود ذینفع باشد
wine palm
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
winching
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
hibiscuses
هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
winch
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
hibiscus
هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
winched
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
erastianism
سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
iguana
سوسمار درختی
[هرنوع سوسمار بزرگ]
living creatuse
حیوان
beast
حیوان
beasts
حیوان
animal
حیوان
animals
حیوان
brutes
جانور حیوان
bough
شانه حیوان
boughs
شانه حیوان
zoology
حیوان شناسی
beastby
حیوان صفت
beast of burden
حیوان باربری
brute
حیوان صفت
animalization
تبدیل به حیوان
brute
جانور حیوان
reptiles
حیوان خزنده
brutes
حیوان صفت
reptile
حیوان خزنده
kittens
بچه حیوان
draft animal
حیوان بارکش
ectotherm
حیوان خونسرد
zoophilia
حیوان خواهی
zoophily
حیوان خواهی
zoophilic
حیوان دوست
zoophilous
حیوان دوست
zoophobia
حیوان هراسی
zootheism
حیوان پرستی
zooparasite
حیوان انگل
zoolatry
حیوان پرستی
zooerasty
جماع با حیوان
hilding
حیوان چموش
lost animal
حیوان ضاله
lost animal
حیوان گمشده
option of animals
خیار حیوان
slick ear
حیوان بی گوش
spinal animal
حیوان نخاعی
whiffet
حیوان رشدنکرده
wildling
حیوان وحشی
kitten
بچه حیوان
bestiality
حیوان صفتی
biped
حیوان دوپا
pack animal
حیوان باربر
pack animals
حیوان باربر
fries
حیوان نوزاد
fry
حیوان نوزاد
frying
حیوان نوزاد
beastly
حیوان صفت
bestiality
جماع با حیوان
mavericks
حیوان بیصاحب
maverick
حیوان بیصاحب
bipeds
حیوان دوپا
the fountain of life
چشمه حیوان یازندگی
pets
حیوان اهلی منزل
cade
حیوان دست اموز
petted
حیوان اهلی منزل
pet
حیوان اهلی منزل
flycatcher
حیوان مگس خوار
slick ear
حیوان فاقدگوش خارجی
pizzle
الت ذکور حیوان
imbrute
حیوان صفت کردن
holler
صدای مخصوص هر حیوان
housebroken
حیوان تربیت شده
hollered
صدای مخصوص هر حیوان
hollering
صدای مخصوص هر حیوان
varmint
حیوان یا پرنده شکارکننده
hollers
صدای مخصوص هر حیوان
brutal
حیوان صفت وحشی
stag
کره اسب حیوان نر
acephalon
حیوان راستهء بی سران
feral
حیوان شکاری وحشی
stags
کره اسب حیوان نر
animal glue
سریشم از انساج حیوان
armadillo
نوعی حیوان گورکن
armadillos
نوعی حیوان گورکن
brutalization
حیوان صفت نمودن
zoopsia
توهم حیوان بینی
bald animal or tree
درخت یا حیوان برهنه
zoomorphism
حیوان ریخت انگاری
animal distress calls
فریادهای درماندگی حیوان
yahoo
ادم حیوان صفت
acephalous
حیوان راستهء بی سران
abalone
قسمی حیوان صدف
hoofs
حیوان سم دار باسم زدن
hoof
حیوان سم دار باسم زدن
vitals
اعضای اصلی بدن حیوان
bunny
اسم حیوان دست اموز
bunny rabbit
اسم حیوان دست اموز
bunny rabbits
اسم حیوان دست اموز
zoological
وابسته به جانور شناسی حیوان
bunnies
اسم حیوان دست اموز
manus
دست حیوان قسمت انتهایی
brutalizes
وحشی یا حیوان صفت کردن
stature
ارتفاع طبیعی بدن حیوان
brutalized
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalised
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises
وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising
وحشی یا حیوان صفت کردن
rogue
حیوان عظیم الجثه سرکش
rogues
حیوان عظیم الجثه سرکش
brutalize
وحشی یا حیوان صفت کردن
suckers
حیوان یا عضویا الت مکنده
acute preparation
حیوان کشی از روی ترحم
bestial
شبیه حیوان جانور خوی
exoskeleton
پوشش محافظه خارجی حیوان
endoskeleton
استخوان بندی درونی حیوان
sucker
حیوان یا عضویا الت مکنده
innards
اعضای داخلی حیوان یاانسان
brutalizing
وحشی یا حیوان صفت کردن
burnt offering
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
pick up a trail/scent
<idiom>
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
burnt offerings
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
bird motif
نقش پرنده در قالی حیوان دار
zoo
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
foreleg
پای جلو حیوان دست چارپایان
vibrissa
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
ecesis
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
forelegs
پای جلو حیوان دست چارپایان
zoon
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
autotomy
انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
zoos
:پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
beards
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
teamster
راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
animalist
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
breeding grounds
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
beard
هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
breeding ground
جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
snail
وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
linebreeding
پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
to live like animals
[in a place]
مانند حیوان زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
beak-head
[آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
snails
وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
centaurs
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur
حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
chucked
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
spoons
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
horse design
نقش اسب
[در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
spoon
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
arabesque
منبت کاری
[تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
deep motif
نگاره گوزن و غزال
[که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
animal design
طرح حیواندار
[شکل حیوان در فرش های حیواندار و گل باغی]
wool sorting
دسته بندی الیاف
[بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
brutify
وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
zooid
شبه جانور شبه حیوان
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
pictorial rug
قالیچه های تصویری
[قالیچه های پرتره]
[در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com