Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
aviationelectronic
بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
Other Matches
aeronautical designation
کد تخصصی فضانوردی مدرک تخصصی هوانوردی
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
structrual engineering industry
صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
astronavigation
فضانوردی
space medicine
پزشکی فضانوردی
aeronautical chart
نقشههای فضانوردی
aeronautical
مربوط به فضانوردی
astronautics
علوم فضانوردی
air minded
علاقمند به فضانوردی وهوانوردی
aviation aeronautics
هوانوردی
aviation
هوانوردی
avigation
هوانوردی
aeronautism
هوانوردی
air almanac
تقویم هوانوردی
air almanac
سالنامه هوانوردی
aeronautical chart
نقشههای هوانوردی
aviation psychology
روانشناسی هوانوردی
aeronautics
دانش هوانوردی
kiwi
دانشجوی هوانوردی
aeronautics
علم هوانوردی
kiwis
دانشجوی هوانوردی
aeronautic
مربوط به دانش هوانوردی
air mile
هوانوردی معادل 3301
aeronautical
مربوط به دانش هوانوردی
g suit
لباس مخصوص هوانوردی
utilisations
بکارگیری ها
employment
بکارگیری
utilization
بکارگیری
exploitation
[utilization]
بکارگیری
utilisation
[British]
بکارگیری
using
بکارگیری
utilizations
بکارگیری ها
usage
بکارگیری
usages
بکارگیری ها
string handling
بکارگیری رشته
sword play
مهارت در بکارگیری شمشیر
materials utilisation control
کنترل بکارگیری مواد
fuku shiki kumite
بکارگیری کاتا در مبارزه
feed back
بکارگیری اطلاعات حاصله
holding area
منطقه توقف موقت
[هوا فضا]
[هوانوردی ]
bit parallel
طراحی و یا بکارگیری تکنیک انتقال موازی
crossed controls
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
cadam
فرایند بکارگیری سیستمهای کامپیوتری به عنوان وسائلی در کاربردهای طراحی وساخت Computer anufacturing
dielectric
دی الکترونیک
electronics
الکترونیک
electronic
الکترونیک
electronic engineer
مهندس الکترونیک
electronic engineer
کارشناس الکترونیک
electronic warfare
جنگ الکترونیک
electron optics
نورشناخت الکترونیک
microelectronics
ریز الکترونیک
gaseous electronics
الکترونیک گازی
industrial electronic
الکترونیک صنعتی
integrate electronics
الکترونیک مجتمع
avionics
الکترونیک هواپیمایی
computer input microfilm
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
cim
تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
electronic
الکترونیکی مربوط به الکترونیک
communication and electronics
رسته مخابرات و الکترونیک
electronics
علم الکترونیک الکترونشناسی
mumps
یک زبان برنامه نویسی که مخصوصا" برای بکارگیری رکوردهای پزشکی طراحی شده است System assachusetsulti-Programming
convenience outlet
[American]
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
electrical outlet
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlet
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
point
[wall socket]
[British]
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
outlet
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
power point
[British]
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
iec
کمیسیون بین المللی الکترونیک
accumulator
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
power pack
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
output
[of a circuit or device]
خروجی
[مهندسی برق]
[الکترونیک]
socket
[wall socket]
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
receptacle
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
way point
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
eia
Association ElectronicIndustries سازمان صنایع الکترونیک
faulty connection
رابطه اشتباه
[الکترونیک مهندسی برق]
to plug
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
photovoltaic cell
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
solar cell
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
to tap
ولتاژ مشخص کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
to tap
وسط مداراتصال دادن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
decay time
زمان کاهش یک پالس الکترونیک به 1/0 قله موج
guarded output
خروجی حفاظ دار
[مهندسی برق]
[الکترونیک]
deep discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[مهندسی برق یا الکترونیک]
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
to tap
با پایانه در وسط مداراتصال دادن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
opto electronics
تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
institute of electrical and
society engineerscomputer electronicsانجمن کامپیوتری مهندسین برق و الکترونیک
marginal user cost
هزینه استفاده نهائی یاهزینه بکارگیری نهائی
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
pc file iii
یک سیستم ارزان و همه منظوره برای مدیریت پایگاه داده که برای سهولت بکارگیری طراحی شده است
powers
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
fits units with ... connection
مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ...
[الکترونیک مهندسی برق]
powering
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
ieee
Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
powered
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
industries
صنعت
traded
صنعت
trade
صنعت
craft
صنعت
crafts
صنعت
arts
صنعت
art
صنعت
craftsman trade
صنعت
industry
صنعت
artless
بی صنعت
philotechnic
صنعت دوست
cottage industry
صنعت روستایی
service industry
صنعت خدمات
plastic industry
صنعت پلاستیک
sick industry
صنعت بیمار
structrual engineering industry
صنعت سازه
craftsman
هنرپیشه صنعت گر
manufacturing
صنعت ساخت
cottage industries
صنعت روستایی
weak industry
صنعت کساد
weak industry
صنعت ضعیف
textile industry
صنعت بافندگی
textile industry
صنعت نساجی
palinode
صنعت انکار
motorcar industry
صنعت اتومبیل
industrialism
صنعت گرایی
extractive industry
صنعت استخراجی
filmdom
صنعت سینما
haniwork
صنعت دست
similes
صنعت تشبیه
simile
صنعت تشبیه
craftsmen
هنرپیشه صنعت گر
handicraft
صنعت دستی
export industry
صنعت صادراتی
antistrophe
صنعت تجنیس
ceramics industry
صنعت سرامیک
chiasmus
صنعت قلب
competitive industry
صنعت رقابتی
computer industry
صنعت کامپیوتر
automotive industry
صنعت اتومبیل
declining industry
صنعت رو به زوال
automotive
صنعت اتومبیل
domestic industry
صنعت داخلی
artificer
صنعت کار
electric industry
صنعت برق
hyperbole
صنعت اغراق
labour intensive industry
صنعت کاربر
industrialists
صنعت کار
iron industry
صنعت اهن
industrialists
صاحب صنعت
contracting industry
صنعت ساختمان
industrialist
صنعت کار
infant industry
صنعت نوزاد
manufacturing industry
صنعت کارخانهای
agro industry
کشت و صنعت
industrial espionage
جاسوسی در صنعت
industrialist
صاحب صنعت
mystery
صنعت هنر
metal working industry
صنعت فلزکاری
mysteries
صنعت هنر
technology
صنعت شناسی
family industry
صنعت خانوادگی
oil industry
صنعت نفت
technologies
صنعت شناسی
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
iee /s 00
مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
metaphor
صنعت استعاره کنایه
barrier to entry
منع ورود به صنعت
counterpoint
صنعت ترکیب الحان
confectionery
صنعت شیرینی سازی
carrying-trade
صنعت حمل و نقل
carrying business
صنعت حمل و نقل
carrying trade
صنعت حمل و نقل
handicraft
صنعت دستی حرفه
shipping trade
صنعت حمل و نقل
talkie
صنعت فیلم ناطق
talkies
صنعت فیلم ناطق
automobile trade
صنعت یا تجارت اتومبیل
transport business
صنعت حمل و نقل
transport trade
صنعت حمل و نقل
metaphors
صنعت استعاره کنایه
transport industry
صنعت حمل و نقل
beaver fur
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
constant cost industry
صنعت هزینههای ثابت
declining industry
صنعت درحال تنزل
ease of entry
سهولت ورودبه یک صنعت
electrotechnology
شناخت صنعت برق
expanding industry
صنعت در حال گسترش
sick industry
صنعت عقب مانده
iron and steel working industry
صنعت اهن و فولاد
location of industry
تعیین مکان صنعت
industrially
ازلحاظ کار و صنعت
non ferrous metal industry
صنعت فلزات غیراهنی
nationalized industry
صنعت ملی شده
small scale industry
صنعت به مقیاس کوچک
machine building industry
صنعت ماشین سازی
beaver
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
antialiasing
تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود
burn out
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com