Dictiornary-Farsi | بکردن کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (13 milliseconds)

English	Persian
studious of doing a thing	بکردن کاری
studious to do a thing	بکردن کاری


Search result with all words

inclination to do anything	میل بکردن کاری
Other Matches

he was reconciled to doing it	بکردن ان کار تن داد
he inspirited me to do it	مرا بکردن ان کار تشویق کرد
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
parget	گچ کاری
feckful	کاری
plastering	گچ کاری
flower piece	گل کاری
electroplating	اب کاری
plasterwork	گچ کاری
intent on doing anything	کاری
inaction	بی کاری
hypofunction	کم کاری
curry	کاری
curries	کاری
impotence	کاری
malfunctioned	کژ کاری
malfunction	کژ کاری
malfunctions	کژ کاری
curry powder	کاری
curry powders	کاری
slobbery	تف کاری
under employment	کم کاری
currie	کاری
effective	کاری
impotency	کاری
active	کاری
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
illumination	تذهیب کاری
cartwhip	شلاق کاری
hole punching	منگنه کاری
anaplasty	پیوند کاری
canniness	ملاحظه کاری
calk	بتونه کاری
workspace	فضای کاری
brocade	زری کاری
in return	در تلافی [کاری]
energetic	جدی کاری
caulking	بتونه کاری
an active remedy	درمان کاری
business hours	ساعت کاری
metallurgy	فلز کاری
pique	منبت کاری
burnishing	صیقل کاری
burnishing	پرداخت کاری
extrude	چکش کاری
extruded	چکش کاری
fal lal	ریزه کاری
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
in return	درعوض [کاری]
an active man	مرد کاری
in return	به جای [کاری]
by way of reciprocation	به جای [کاری]
illuminations	تذهیب کاری
latticework	شبکه کاری
cautiousness	احتیاط کاری
cementation	سمنت کاری
cementation	سیمان کاری
extrudes	چکش کاری
illumination	تذهیب کاری
etch	تیزاب کاری
etched	تیزاب کاری
etches	تیزاب کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
come to <idiom>	شروع کاری
work year	سال کاری
specialization	ویژه کاری
workgroup	گروه کاری
metalwork	فلز کاری
work area	ناحیه کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
lay off	فصل کم کاری
Geometrical	مشبک کاری
fretwork	منبت کاری
blindage	صیقل کاری
frette	منبت کاری
fret	منبت کاری
Flugelaltar	توری کاری
latticing	شبکه کاری
lattice work	شبکه کاری
insagacity	ندانم کاری
cloisonne	مینا کاری
hypothyroidism	کم کاری تیروئید
brickworks	سفت کاری
working storage	حافظه کاری
hydrotreating	هیدروژن کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
hunkerism	محافظه کاری
hours of business	ساعتهای کاری
working storage	انباره کاری
sew	سوزن کاری
working set	مجموعه کاری
cladding	پوشش کاری
cladding	روکش کاری
bas-relief	برجسته کاری
ingraving	کنده کاری
brick work	سفت کاری
contouring operation	فرم کاری
i will see sbout it	یک کاری می کنم
brick work	اجر کاری
insulation	عایق کاری
argentation	نقره کاری
extruding	چکش کاری
decoration	زینت کاری
fretwork	منبت کاری
mining	معدن کاری
cutting off	برش کاری
d. touch	نازک کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
fairing	صیقل کاری
tour de force	شیرین کاری
drilling	مته کاری
welding	جوش کاری
lubrication	روغن کاری
figuration	شیرین کاری
fiendishness	تبه کاری
tokenism	نمونه کاری
crypianalysis	پنهان کاری
factorage	حق العمل کاری
forming	فرم کاری
squalor	کثافت کاری
glazing	شیشه کاری
boo boo	اشتباه کاری
elegance	ریزه کاری
extravagantly	با افراط کاری
discreetnss	احتیاط کاری
plumbing	سرب کاری
discreetness	احتیاط کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
brickwork	سفت کاری
drilling work	مته کاری
dry farm	دیم کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
prepared	آمادهانجام کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
acting	فعال کاری
To follow up (trace) something.	پی کاری را گرفتن
punch-ups	کتک کاری
finishing touches	دست کاری
hammering	چکش کاری
you are welcome	کاری نکردم
misconduct	خلاف کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
graving	کنده کاری
brushwork	قلممو کاری
chromium plating	اب کرم کاری
glyptics	کنده کاری
compulsiveness	مکرر کاری
workbenches	محیط کاری
workbench	محیط کاری
acrography	گچ کاری برجسته
plating	روکش کاری
active cell	خانه کاری
frustrate	بدل کاری
frustrates	بدل کاری
frustrating	بدل کاری
afforestation	جنگل کاری
galvanization	رویینه کاری
dressing-down	چوبه کاری
off season	در دوران کم کاری
workstations	ایستگاه کاری
folding press	پرس خم کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
decorations	زینت کاری
workstation	ایستگاه کاری
counterattack	بدل کاری
cotton plantation	پنبه کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
conservativeness	محافظه کاری
steelwork	فولاد کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
punch-up	کتک کاری
punching	منگنه کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
flagitiousness	تبه کاری
perfidiousness	خیانت کاری
overtime	اضافه کاری
wrongdoing	خطا کاری
wrongdoings	خطا کاری
filing	سوهان کاری
drastic	عنیف کاری
drastically	عنیف کاری