Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
washed up
بکلی تحلیل رفته
Other Matches
consumptive
تحلیل رفته
exhausted
تحلیل رفته
pulled
تحلیل رفته
consumptives
تحلیل رفته
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set).
آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindled
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
رفته رفته کوچک شدن
cost benefit analysis
تجزیه و تحلیل سود و زیان تحلیل هزینه و سود
throughout
بکلی
utterly
بکلی
completely
<adv.>
بکلی
purely
بکلی
through out
بکلی
to the world
بکلی
sheer
بکلی
he was well out of sight
بکلی
comprehensive
<adv.>
بکلی
quite
بکلی
to its full extent
<adv.>
بکلی
dead drunk
بکلی مست
fire new
بکلی نویاتازه
brand-new
بکلی نو یا تازه
quiteother
بکلی جوردیگر
bran new
بکلی نو یا تازه
down and out
بکلی بی مایه
down-and-outs
بکلی بی مایه
down-and-out
بکلی بی مایه
exactly
بدرستی بکلی
stark naked
بکلی برهنه
dead as a d.
بکلی مرده
unbuild
بکلی ویران کردن
i am at my wit's end
بکلی گیج شده ام
raze or rase
بکلی خراب کردن
bedazzle
بکلی خیره کردن
blankly
بدون ملاحظه بکلی
to be all abroad
بکلی دراشتباه بودن
extirpate
بکلی نابود کردن
exterminating
بکلی نابودکردن منهدم کردن
exterminates
بکلی نابودکردن منهدم کردن
exterminated
بکلی نابودکردن منهدم کردن
exterminate
بکلی نابودکردن منهدم کردن
His figures were way off (out).
ارقامش (حسابش )بکلی پرت بود
to fight to a finish
تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
Your slander is completely preposterous .
تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
crater analysis
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
short tempered
از جا در رفته
departed
رفته
thrawart
در رفته
by inches
رفته رفته
inchmeal
رفته رفته
dislocated
در رفته
frenetical
از جا در رفته
gradually
رفته رفته
bit by bit
<adv.>
رفته رفته
gradually
<adv.>
رفته رفته
in process of time
رفته رفته
by degrees
<adv.>
رفته رفته
sunken
فرو رفته
frenzied
ازجا در رفته
windswept
بر باد رفته
in the lump
روی هم رفته
defunct
ازبین رفته
averagly
روی هم رفته
unbridle
مهاردر رفته
day a day
روی هم رفته
all in all
روی هم رفته
it has escaped my remembrance
از خاطرم رفته
madding
از کوره در رفته
on a par
روی هم رفته
emaciated
گوشت رفته
frantic
ازکوره در رفته
he knew that i had gone
او میدانست که من رفته ام
retreating forehead
پیشانی تو رفته
in the a
روی هم رفته
iam bored
حوصله ام سر رفته
first and last
روی هم رفته
i have been to paris
پاریس رفته ام
all told
روی هم رفته
truncated soil
خاک رو رفته
away
غایب رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
on average
[on av.]
روی هم رفته
averaged
روی هم رفته
average
روی هم رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
pallid
رنگ رفته
averaging
روی هم رفته
chafed
پوست رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
I'm glad he's gone.
خوشحالم که او رفته.
extinct
ازبین رفته
gone
<adj.>
از دست رفته
jitters
از کوره در رفته
cavetto
[پخی تو رفته]
off shade
رنگ رفته
overseen
غلط رفته
averages
روی هم رفته
averaged
روی هم رفته
weatherbeaten
رنگ و رو رفته
smudgy
رنگ و رو رفته
smudgiest
رنگ و رو رفته
smudgier
رنگ و رو رفته
neater
شسته و رفته
deep-set
فرو رفته
by and large
<idiom>
روی هم رفته
neat
شسته و رفته
red-hot
ازجادر رفته
neatest
شسته و رفته
overall
رویهم رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
altogether
روی هم رفته
overalls
رویهم رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
he is off to the war
رفته است به جنگ
advanced pawn
پیاده پیش رفته
furibund
اشفته ازجادر رفته
ha-ha
دیوار فرو رفته
neater
شسته و رفته مرتب
powered
توان از دست رفته
power
توان از دست رفته
powering
توان از دست رفته
powers
توان از دست رفته
neatest
شسته و رفته مرتب
neat
شسته و رفته مرتب
forged side
سطح فرو رفته
he must have gone
باید رفته باشد
lorn
از دست رفته بربادرفته
lost chain
زنجیره از دست رفته
He is on leave of absence .
مرخصی رفته است
As limp as a rag.
شل واز حال رفته
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
I feel pins and needles in my foot.
پایم خواب رفته
retreating chin
چانه عقب رفته
revendication
استردادزمین ازدست رفته
saddle nose
بینی فرو رفته
sunken eyes
چشمان فرو رفته
Have you been there recently (lately)
تازگیها آنجا رفته ای ؟
you are mistaken
خطا رفته اید
what is done cannot be undone
اب رفته بجوی برنمیگردد
go out the window
<idiom>
اثرش از بین رفته
income forgone
درامداز دست رفته
pale
رنگ رفته بی نور
paler
رنگ رفته بی نور
palest
رنگ رفته بی نور
Vanished(shattered, dashed) hopes.
امیدها ی بر باد رفته
we cannot undo the past
اب رفته بجوی برنمیگردد
immersed in debt
فرو رفته در فرض
lost
از دست رفته ضایع
tacky
رنگ ورو رفته
comsumption
تحلیل
marasmic
تحلیل رو
analyzer
تحلیل گر
absorbency
تحلیل
analyst
تحلیل گر
analysts
تحلیل گر
erosion
تحلیل
analysis
تحلیل
corrosion
تحلیل
resolution
تحلیل
resolutions
تحلیل
lost
از دست رفته تلف شده
lost causes
جنبش یا آرمان از دست رفته
ingesta
موادی که داخل بدن رفته
opportunity cost
هزینه فرصت از دست رفته
the cork went off with apop
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
sold
فروخته شده بفروش رفته
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
up to the ears
غرق سرا پا فرو رفته
wear off
فرسوده و از بین رفته شدن
He wont be back for another six months.
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
lost cause
جنبش یا آرمان از دست رفته
Time hangs heavily on my hands.
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
to count for lost
از دست رفته بحساب آوردن
to have arrived
[expected moment]
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
I have something in my eye.
چیزی توی چشمم رفته.
atrophied
تحلیل رفتن
sales analysis
تحلیل فروش
atrophies
تحلیل رفتن
resolutive
تحلیل برنده
research and analysis
تجزیه و تحلیل
stability analysis
تحلیل ثبات
static analysis
تحلیل ایستا
static analysis
تحلیل استاتیک
statistical analysis
تحلیل اماری
analyses
تحلیل کردن
system analysis
تحلیل سازگان
system analysis
تحلیل سیستم
syntactical analysis
تحلیل ترکیبی
syntactical analysis
تحلیل نحوی
analysing
تحلیل کردن
consumes
تحلیل رفتن
strode analysis
تحلیل ضربهای
analysed
تحلیل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com