Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
dead as a d.
بکلی مرده
Other Matches
stillbirth
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb
میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillborn
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
he was well out of sight
بکلی
comprehensive
<adv.>
بکلی
purely
بکلی
to the world
بکلی
sheer
بکلی
throughout
بکلی
utterly
بکلی
completely
<adv.>
بکلی
through out
بکلی
quite
بکلی
to its full extent
<adv.>
بکلی
exactly
بدرستی بکلی
bran new
بکلی نو یا تازه
down and out
بکلی بی مایه
brand-new
بکلی نو یا تازه
dead drunk
بکلی مست
fire new
بکلی نویاتازه
down-and-out
بکلی بی مایه
stark naked
بکلی برهنه
down-and-outs
بکلی بی مایه
quiteother
بکلی جوردیگر
unbuild
بکلی ویران کردن
raze or rase
بکلی خراب کردن
washed up
بکلی تحلیل رفته
bedazzle
بکلی خیره کردن
to be all abroad
بکلی دراشتباه بودن
blankly
بدون ملاحظه بکلی
i am at my wit's end
بکلی گیج شده ام
extirpate
بکلی نابود کردن
exterminating
بکلی نابودکردن منهدم کردن
exterminates
بکلی نابودکردن منهدم کردن
exterminated
بکلی نابودکردن منهدم کردن
exterminate
بکلی نابودکردن منهدم کردن
His figures were way off (out).
ارقامش (حسابش )بکلی پرت بود
to fight to a finish
تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
Your slander is completely preposterous .
تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
at rest
مرده
defunct
مرده
one man
یک مرده
one-man
یک مرده
hearse
مرده کش
six feet under
<idiom>
مرده
exanimate
مرده
his heart sank
دل مرده شد
in the dust
مرده
lifeless
مرده
extinct
مرده
low-spirited
دل مرده
deceased
مرده
low spirited
دل مرده
vapid
مرده
dead
مرده
hearses
مرده کش
down with him
مرده باد
swell
موج مرده
dull finish
کالیبر مرده
dull finish
رخده مرده
exanimate
دل مرده وبیروح
ground swell
موج مرده
idle turn
کلاف مرده
idle wire
سیم مرده
death's head
جمجمه مرده
death watch
پاسبان مرده
playing dead
مرده نمایی
dead space
فضای مرده
dead storage
گنجایش مرده
dead storage
حجم مرده
dead volume
حجم مرده
deadball
توپ مرده
out of play
توپ مرده
deadness
حالت مرده
death day
سال مرده
death feigning
مرده نمایی
inhumationist
مرده خاک کن
lyke wake
پاسبانی مرده در شب
slaked lime
اهک مرده اهک مرده
still born
مرده بدنیاامده
morgues
مرده خانه
morgue
مرده خانه
stillbirths
مرده زاد
stillbirth
مرده زاد
dead as a doornail
<idiom>
کاملا مرده
parted
درگذشته مرده
pah
مرده شور
living corpse
مرده متحرک
saprophage
مرده خوار
resurrectionist
مرده دزد
murrain
گوشت مرده
necrolatry
مرده پرستی
necromania
مرده پرستی
necrophagous
مرده خور
necrophagous
مرده خوار
necrophilia
مرده گرایی
necrophobia
مرده هراسی
necropsy
مرده نگری
non productive time
زمان مرده
reliquiae
مرده ریگ
resurrection man
مرده دزد
death masks
قیافه مرده
blate
روح مرده
air slaked lime
اهک مرده
autopsy
تشریح مرده
death mask
قیافه مرده
defunct
مرده درگذشته
dead time
زمان مرده
time lag
زمان مرده
widowers
مرد زن مرده
cremations
مرده سوزانی
widower
مرد زن مرده
cremation
مرده سوزانی
dead band
نوار مرده
dead ball
توپ مرده
swelled
موج مرده
dead rise
فاصله مرده
swells
موج مرده
dead load
بار مرده
autopsies
تشریح مرده
dead soils
خاکهای مرده
time lags
زمان مرده
mortuaries
مرده شوی خانه
He is not dead by any chance , is he ?
نکند مرده باشد ؟
protoxlead
سنگ مرده مرتک
inheritance
مرده ریگ وراثت
death mask
ماسک صورت مرده
plague on it
مرده شورش ببرد
necromimesis
خود مرده انگاری
d. paleness
رنگ ارام مرده
time lag
فاصله زمانی مرده
death masks
ماسک صورت مرده
time lags
فاصله زمانی مرده
dead-house
مرده شوی خانه
cadaveric
دارای رنگ مرده
still born
مرده زاییده شده
autopsies
تشریح نسج مرده
eloge
ستایش شخص مرده
back lash eliminator
تعادل در مسیر مرده
balefire
اتش مرده سوزانی
sequestrum
قسمت بافت مرده
Speak well of the dead .
<proverb>
پشت سر مرده بد نگو.
blast it
مرده شورش را ببرد
departed
مرده درگذشته مرحوم
sloughy
شبیه پوست مرده
aeropause
منطقه جوی مرده
funeral home
مرده شوی خانه
cirerar yurn
فرف خاکستر مرده
he seems to have died
ازقرارمعلوم مرده است
inheritances
مرده ریگ وراثت
mortuary
مرده شوی خانه
gralloch
احشای گوزن مرده
autopsy
تشریح نسج مرده
To be crazy about agirl .
کشته مرده دختری بودن
sciomantic
غیبگو از روی سایه مرده
cadaverous
دارای رنگ پریده و مرده
palled
تابوت محتوی مرده حائل
palling
تابوت محتوی مرده حائل
pall
تابوت محتوی مرده حائل
palls
تابوت محتوی مرده حائل
prosector
تشریح کننده بدن مرده
natimortality
امار مرده زاییده شدگان
deathy
مرگ نما مرده وار
heritage
مرده ریگ سهم موروثی
under hatches
زیر عرشه دوراز نظر مرده
f. pile or pyre
توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
crematory
کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
funeral pyre
توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
sciomacy
غیب گویی از روی سایه مرده
necrotic
دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
urn
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urns
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
postmortem
مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
wraith
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
wraiths
روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
ossuary
فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
ossuary
محل امانت گذاری استخوان مرده
incinerator
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
zombiism
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
incinerators
کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
obsequial
وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
clavus
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
lich gate
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
corn
میخچه
[پزشکی]
[ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
pyres
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
pyre
توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
twicer
حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
give someone an inch and they will take a mile
<idiom>
اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
But his body was eventually recovered.
اما ممکن بود او
[مرد]
فقط مرده بازیافته شود.
transmigration
حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
hatchment
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
gavelkind
تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com