English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
ashore بکنار بطرف ساحل
Other Matches
to wash something up بکنار ساحل شستن چیزی
to wash something ashore بکنار ساحل شستن چیزی
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
inshore بطرف ساحل جلو ساحل
coastwards بطرف ساحل
coastward بطرف ساحل
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
shore to shore movement عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
skyward بطرف اسمان بطرف بالا
aside بکنار
asides بکنار
all joking aside شوخی بکنار
jesting a شوخی بکنار
riparian وابسته بکنار رودخانه
and now to be serious دیگر شوخی بکنار
lap n خوردن خیزاب بکنار دریا
pull over اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
at بطرف
levo بطرف چپ
in بطرف
into بطرف
in- بطرف
cephalad متمایل بطرف سر
aport بطرف چپ کشتی
cityward بطرف شهر
on بعلت بطرف
without بطرف خارج
dorsad بطرف پشت
abaft بطرف عقب
apporro بطرف جلو
atop بطرف بالا
toward بطرف نسبت به
heavenward بطرف اسمان
upgrading بطرف بالا
upgrades بطرف بالا
upgraded بطرف بالا
upgrade بطرف بالا
homeward بطرف منزل
upward بطرف بالا
upwards بطرف بالا
onwards بطرف جلو
with بطرف درجهت
to بطرف روبطرف
pakkorro بطرف بیرون
forwards بطرف جلو
rearward بطرف عقب
orients بطرف خاوررفتن
riverward بطرف رودخانه
to win over to one's side بطرف خوداوردن
orienting بطرف خاوررفتن
orient بطرف خاوررفتن
homes بطرف خانه
home بطرف خانه
edgeways بطرف جلوباشد
mesal بطرف وسط
mesail بطرف وسط
to the east of بطرف مشرق
earthwards بطرف زمین
earthward بطرف زمین
frontwards بطرف جلو
downwards بطرف پائین
edgewise بطرف لبه
eastwards بطرف مشرق
manward بطرف انسان
mediad بطرف وسط
frontward بطرف جلو
beach ساحل
coasts ساحل
coast ساحل
beached ساحل
littoral ساحل
landside ساحل
brae ساحل
causey ساحل
sea shore ساحل
beaches ساحل
rivage ساحل
banks ساحل
shore ساحل
shores ساحل
ashore به ساحل
bank ساحل
cephalad متمایل بطرف راس
stern wards بطرف عقب کشتی
stern ward بطرف عقب کشتی
deasil متمایل بطرف راست
gravitate متمایل شدن بطرف
southeastward بطرف جنوب شرقی
downstroke ضربه بطرف پایین
downswing نوسان بطرف پایین
outward بطرف خارج بیرونی
lean تکیه دادن بطرف
leaned تکیه دادن بطرف
upstroke خط منبسط بطرف بالا
athwart از طرفی بطرف دیگر
upthrust حرکت بطرف بالا
uptilt بطرف بالا کج کردن
fronting بطرف جلو روکردن به
upwell بطرف بالا رفتن
adaxial متمایل بطرف محور
ap chagi ضربه پا بطرف جلو
biteuro chagi ضربه پا بطرف اریب
leans تکیه دادن بطرف
ina northerly direction بطرف شمال شمالا
inboard بطرف مرکز کشتی
outwards بطرف خارج بیرونی
gravitating متمایل شدن بطرف
nobble بطرف خود اوردن
phototropism گرایش بطرف نور
southern جنوبا بطرف جنوب
nobbles بطرف خود اوردن
nobbled بطرف خود اوردن
northeastward بطرف شمال شرقی
norther بیشتر بطرف شمال
northwardly بطرف شمال شمالی
northwestwards بطرف شمال غربی
nobbling بطرف خود اوردن
gravitates متمایل شدن بطرف
gravitated متمایل شدن بطرف
astern بطرف عقب پسین
front بطرف جلو روکردن به
inwards or inward بطرف داخل بباطن
seashore ساحل دریا
basegram پیام از ساحل
bankside شیب ساحل
beached زدن به ساحل
hard beach ساحل مستحکم
seashores ساحل دریا
beach party تیم ساحل
shore duty خدمت ساحل
shores ساحل دریا
bank revetment پوشش ساحل
bank protection ساحل داری
on shore روی ساحل
backshore beach ساحل جزرو مد
coastwards درامتداد ساحل
coast guardsman ساحل بان
shore کرانه ساحل
coastward درامتداد ساحل
shore ساحل دریا
sea coast ساحل دریا
stethe ساحل رودخانه
coral reef ساحل مرجانی
river line خط ساحل رودخانه
riparian ساحل رودخانه زی
seacoast ساحل دریا
shores کرانه ساحل
low lander ساحل نشین
land combat نبرد در ساحل
in- نزدیک ساحل
near shore نزدیک به ساحل
coastwise درطول ساحل
backshore ساحل جزرو مد
shoreline خط ساحل یا خط ساحلی
beaches ساحل شنی
beaches زدن به ساحل
onshore واقع در ساحل
sandbanks ساحل شنی
beached ساحل شنی
river bank ساحل رودخانه
beach ساحل شنی
river banks ساحل رودخانه
beach زدن به ساحل
in نزدیک ساحل
sandbank ساحل شنی
shorelines خط ساحل یا خط ساحلی
inshore به طرف ساحل
back beach ساحل جزرو مد
offshore دور از ساحل
offshore از جانب ساحل
attack group گروه تک به ساحل
step turn چرخش بطرف پایین تپه
transposing بطرف دیگر معادله بردن
cockshot پرتاب تیر بطرف هدف
soiuth ward بطرف جنوب متمایل بجنوب
south wards بطرف جنوب متمایل بجنوب
upthrust بطرف بالا پرتاب کردن
cockshy پرتاب تیر بطرف هدف
upthrow بطرف بالاانداختن تحول شدید
evanesce بطرف صفر میل کردن
outcurve انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
dextrorotation گردش بطرف قطب راست
upstroke حرکت قلم بطرف بالا
transpose بطرف دیگر معادله بردن
transposes بطرف دیگر معادله بردن
westwards بسوی باختر بطرف مغرب
starboard بطرف راست حرکت کردن
westward بسوی باختر بطرف مغرب
strelli غلت عقب بطرف بالانس
overhand بازی با دست بطرف بالا
retrorse بطرف پایین و عقب خم شده
pulls بطرف خود کشیدن کشش
bate بال زدن بطرف پایین
pull بطرف خود کشیدن کشش
adductor تمایل عضو بطرف محور
bars خور پیشرفتگی اب به ساحل
shoring پیاده شدن در ساحل
near bank ساحل نزدیک رودخانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com