Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
English
Persian
beach
بگل نشستن کشتی
beached
بگل نشستن کشتی
beaches
بگل نشستن کشتی
Search result with all words
land
به گل نشستن کشتی
strand
به گل نشستن کشتی
strands
به گل نشستن کشتی
stranding
به گل نشستن تصادفی کشتی
stranding
به گل نشستن کشتی
Other Matches
to sit out
نشستن بیشتر نشستن از
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
recoil
پس نشستن
seizes
نشستن
recoils
پس نشستن
to lose ground
پس نشستن
recoiling
پس نشستن
sit
نشستن
awaiting
نشستن
awaits
نشستن
sits
نشستن
recoiled
پس نشستن
to give ground
پس نشستن
seized
نشستن
seize
نشستن
awaited
نشستن
await
نشستن
perched
نشستن
perch
نشستن
to take a chair
نشستن
perches
نشستن
perching
نشستن
running aground
به گل نشستن
straddles
گشاد نشستن
sags
فرو نشستن
to a the throne
برتخت نشستن
ambush
در کمین نشستن
to come to the throne
بر تخت نشستن
land
بزمین نشستن
suppurate
چرک نشستن
bow out
عقب نشستن
sit up
راست نشستن
land
به زمین نشستن
sagged
فرو نشستن
dwit koobi
نشستن به عقب
benches
بر کرسی نشستن
ambushed
در کمین نشستن
to knock back
عقب نشستن
ambushes
در کمین نشستن
ambushing
در کمین نشستن
take sanctuary
بست نشستن
straddle
گشاد نشستن
straddled
گشاد نشستن
sag
فرو نشستن
bench
بر کرسی نشستن
swamp
به گل نشستن قایق
to hunker down
چمباتمه نشستن
sit up
<idiom>
بیدار نشستن
to sit up
راست نشستن
ground
بزمین نشستن
sprawl
پهن نشستن
abate
فرو نشستن
insidiate
در کمین نشستن
hunker down
روی پا نشستن
swamped
به گل نشستن قایق
swamping
به گل نشستن قایق
swamps
به گل نشستن قایق
landings
نشستن هواپیما
landing
نشستن هواپیما
to take the wheel
پشت رل نشستن
to take ground
بخاک نشستن
to take ground
بگل نشستن
sprawling
پهن نشستن
sprawls
پهن نشستن
to lie in a
درکمین نشستن
setback
عقب نشستن
setbacks
عقب نشستن
ground position
در خاک نشستن
throne
برتخت نشستن
give way
عقب نشستن
thrones
برتخت نشستن
to fill the chair
برکرسی نشستن
to fall back
عقب نشستن
to lie in w
درکمین نشستن
to run aground
بگل نشستن
outsit
بیشتر نشستن از
rankling
چرک نشستن
rankles
چرک نشستن
rankled
چرک نشستن
rankle
چرک نشستن
subsiding
فرو نشستن
subsides
فرو نشستن
subsided
فرو نشستن
sitting duck
<idiom>
بی خیال نشستن
subside
فرو نشستن
to f. the throne
برتخت نشستن
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
slump test
ازمایش فرو نشستن
waylaying
درکمین کسی نشستن
waylay
درکمین کسی نشستن
sprawl
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sit idly by
<idiom>
عین ماست نشستن
landings
بزمین نشستن هواپیما
waylaid
درکمین کسی نشستن
To come to grief. To be runied.
بخاک سیاه نشستن
sprawls
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
primer setback
عقب نشستن چاشنی
waylays
درکمین کسی نشستن
sit out
تا پایان چیزی نشستن
landing
بزمین نشستن هواپیما
to sit on the bench
روی نیمکت نشستن
sprawling
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
hatch
نصفه در روی تخم نشستن
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
still hunting
شکار باروش در کمین نشستن
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
clogged
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogs
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
to sit under a pre cher
پای وعظ واعظی نشستن
hatched
نصفه در روی تخم نشستن
hatches
نصفه در روی تخم نشستن
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
To incite someone.
زیر پای کسی نشستن
To sit (walk) straight.
راست نشستن ( راه رفتن )
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
clog
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
mump
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble
پهن نشستن جمع اوری کردن
to be in the pouts
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
to have the pout
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
bench
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swat
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
swatted
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatting
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
benches
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
کشتی عرشه کشتی
prow
کشتی عرشه کشتی
pewage
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
squatted
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
squats
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
clevis bolt
پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
head dip
نشستن روی تخته موج وفروبردن سر به موج
parquet
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
putrefies
چرک نشستن چرک کردن
putrefy
چرک نشستن چرک کردن
putrefying
چرک نشستن چرک کردن
putrefied
چرک نشستن چرک کردن
carinae
کشتی
vessel
کشتی
ships
کشتی
ship
کشتی
foreship
سر کشتی
puppis
کشتی دم
ark
کشتی
afloat
در کشتی
on board a ship
در کشتی
on shipboard
در کشتی
boarded
کشتی
on the water
در کشتی
board
کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com