English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
Let's play for keeps. بیا جدی بازی کنیم. [روی پول یا هر چیزی بها دار]
Search result with all words
let us play بازی کنیم
Other Matches
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer. کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
let us be brief کوتاه کنیم
let us say فرض کنیم
briefly speaking مختصر کنیم
let us be brief مختصر کنیم
Let us suppose ... حالا فرض کنیم که ...
We move out on the 1st. ما یکم بارکشی می کنیم.
let ab be equal to cd فرض کنیم ab با cd برابرباشد
We'd like to pay separately. ما میخواهیم جداگانه پرداخت کنیم.
We live in the Machine Age . ما درعصر ماشین زندگه می کنیم
let us make a p for home کوشش کنیم زودبخانه برسیم
peach and straddle بالا می کشیم وخرابش می کنیم
I want to swim ,are you on ? اهلش هستی شنا کنیم ؟
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
We've given notice that we're moving out of the apartment. ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
it can be altered at pleasure هر وقت بخواهیم میتوانیم انرااصلاح کنیم
Lets talk man to man . بیا مرد ومردانه با هم صحبت کنیم
Could you put us up for the night ? ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
We should not indulge in personalities. نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
We should be leaving now. باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
i had best to leaveit بهترین کاران است که ان راول کنیم
Let's drop the subject. از این موضوع صرف نظر کنیم .
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
We must inquire into this matter. درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
Lets suppose the news is true . حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
It's time to prepare the meal. وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
A rapid response would be appreciated. از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
starting with the issue of July 1 هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
We all think he is very nice. ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
We do not usually go places that cost a lot of money. ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
Supposing it rains , what shall you do ? فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
Well, now everyone's here, we can begin. خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
He's always moaning that we use too much electricity. او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
grey hound سگ بازی
sportiveŠetc بازی کن
action بازی
game بازی
dibasic دو بازی
fun بازی
slackness بازی
watermanship اب بازی
patulousness بازی
actions بازی
partie بازی
plain dealing بازی
openness بازی
falconine بازی
home بازی
homes بازی
playing بازی
solitaires تک بازی
basic بازی
solitaire تک بازی
clearance بازی
plays بازی
gaming بازی
hopscotch بازی لی لی
basics بازی
played بازی
play بازی
crampet game بازی شطرنج
sand lot بازی غیررسمی
chuck farthing بازی شیریاخط
computer game بازی کامپیوتری
choose up game بازی غیررسمی
closed game بازی بسته
cock fighting خروس بازی
charlatanry زبان بازی
buggery بچه بازی
halt back میان بازی کن
conjury شعبده بازی
four handed game بازی چهارنفره
fornication جنده بازی
playact رل بازی کردن
cats cradle نخ بازی سرانگشت
centre game بازی مرکزی
charlatanism چاچول بازی
charlatanism زبان بازی
hanky panky حقه بازی
flimflam حقه بازی
grandstand play بازی مهیج
half time نیمه بازی
game ball توپ بازی
game cycle دوره بازی
game of chance بازی قمار
half back میان بازی کن
field of play زمین بازی
gamesomeness بازی گوشی
first hand نخستین بازی کن
favoritism پارتی بازی
free play بازی ازاد
free handedness دست بازی
cunningly به حیله بازی
fitting clearance بازی مناسب
dangerous play بازی خطرناک
dib قاپ بازی
dib تیله بازی
game plan استراتژی بازی
game theory نظریه بازی
dibs بازی نرد
doll play عروسک بازی
double dealing حقه بازی
game theory تئوری بازی
box score حساب بازی
fence شمشیر بازی
chicaneries حیله بازی
bandying چوگان بازی کچ
bandy چوگان بازی کچ
bandies چوگان بازی کچ
bandied چوگان بازی کچ
fencing ششمشیر بازی
doubled up بازی دوبل
doubled بازی دوبل
chicanery حیله بازی
golfing بازی گلف
cog حقه بازی
handouts نوبت بازی
handout نوبت بازی
hanky-panky حقه بازی
sporting بازی دوست
tricking شعبده بازی
tricked شعبده بازی
trick شعبده بازی
double بازی دوبل
hanky-panky روباه بازی
bonfire اتش بازی
fireworks اتش بازی
firework آتش بازی
paperwork کاغذ بازی
skating اسکیت بازی
playthings اسباب بازی
plaything اسباب بازی
fences شمشیر بازی
bonfires اتش بازی
gaming قمار بازی
charade نوعی بازی
full-time 09 دقیقه بازی
speculation سفته بازی
playfully با خنده و بازی
pantomimes لال بازی
pantomime لال بازی
monkey business کچلک بازی
cogs حقه بازی
hustle بازی هشیارانه
hustled بازی هشیارانه
acrobatism ریسمان بازی
acrobacy بند بازی
achate مهرهء بازی
basketball بازی بسکتبال
winners برنده بازی
winner برنده بازی
playgrounds زمین بازی
playground زمین بازی
active sodomy بچه بازی
actuble بازی کردن
bonefire اتش بازی
billiard بازی بیلیارد
basket ball یکجورتوپ بازی
basification بازی شدن
basicity قدرت بازی
basic salt نمک بازی
basic dye رنگینه بازی
agiotage سفته بازی
swordplay فن شمشیر بازی
hawking قوش بازی
power game بازی قدرتی
factionalism فرقه بازی
rugby بازی رگبی
cages بازی بسکتبال
cage بازی بسکتبال
hustling بازی هشیارانه
polo چوگان بازی
hustles بازی هشیارانه
power games بازی قدرتی
stanza بخشی از بازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com