English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
Outside the house. بیرون از خانه
out <adv.> بیرون از خانه
Search result with all words
to pull out از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home. <proverb> بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
Most home helps prefer to live out. بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
We move out on the 1st. ما یکم از خانه بیرون می آییم.
Other Matches
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
eject بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular لانه زنبوری خانه خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
range یک خانه یا تعدادی خانه
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
out- بیرون از
out <adv.> بیرون
away بیرون
away بیرون از
outside appearance بیرون
outsides بیرون
outward bound بیرون رو
outside بیرون
out [of] <adv.> بیرون [از]
outwith [Scotish E] <adv.> بیرون [از]
off the track بیرون
outside [of] <adv.> بیرون [از]
out door بیرون
forth of بیرون از
out-of- بیرون از
from the outside از بیرون
outed بیرون از
outdoor بیرون
out of بیرون از
extra terrestrial بیرون از
from outside از بیرون [از]
from out of town از بیرون [از]
out <adv.> به بیرون
bakkat به بیرون
out بیرون از
external بیرون
forth بیرون از
without بیرون
without بیرون از
abroad بیرون
efferent بیرون بر
externals بیرون
sockets خانه
socket خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
room خانه
houseroom جا در خانه
rooms خانه
cells خانه
lodges خانه
lodged خانه
lodge خانه
double-fronted خانه دو در
housing خانه ها
furnace house خانه
dwelling خانه
honeycomb خانه خانه
dwellings خانه
cellulated خانه خانه
honeycombs خانه خانه
lares خانه
materfamilias زن خانه
pieds-a-terre خانه
lar خانه
domiciles خانه
cell خانه
tersellated خانه خانه
within doors در خانه
domicile خانه
homes خانه
alveolate خانه خانه
house خانه
i was under his roof در خانه
roommates هم خانه
roommate هم خانه
cellular خانه خانه
houseless بی خانه
pigeon hole خانه
door to door خانه به خانه
housed خانه
houses خانه
door-to-door خانه به خانه
pigeon-hole خانه
pigeon-holes خانه
shack خانه
pied-a-terre خانه
shacks خانه
quarterage خانه
her house خانه اش
her house خانه ان زن
home خانه
cloisonne خانه خانه
checkered خانه خانه
exhales بیرون دادن
elicited بیرون کشیدن
exhaled بیرون دادن
emerging بیرون امدن
elicit بیرون کشیدن
emerges بیرون امدن
lade بیرون کشیدن
excreting بیرون انداختن
of an out size بیرون از اندازه
evoking بیرون کشیدن
evokes بیرون کشیدن
not to point بیرون از موضوع
emerged بیرون امدن
excretes بیرون انداختن
mofussil بیرون شهر
emerge بیرون امدن
evoke بیرون کشیدن
exhaling بیرون دادن
eliciting بیرون کشیدن
expelling بیرون انداختن
outpour بیرون ریزش
outpour بیرون ریختن
exorcised بیرون کردن
exorcises بیرون کردن
exorcising بیرون کردن
exorcize بیرون کردن
exorcized بیرون کردن
exorcizes بیرون کردن
exorcizing بیرون کردن
outfield بیرون ازمحیط
out with بیرون انداختن
outwork سفارش به بیرون
eject بیرون کردن
ejected بیرون کردن
pakkorro بطرف بیرون
ejecting بیرون کردن
ejects بیرون کردن
pay out بیرون دادن
cashier بیرون کردن
cashiers بیرون کردن
outwardness چگونگی بیرون
prolapsus بیرون افتادگی
outward show نمایش بیرون
out of town بیرون شهر
out of the wood بیرون ازجنگل
surface بیرون نما
surface نما بیرون
emits بیرون ریختن
surfaced بیرون نما
surfaced نما بیرون
surfaces بیرون نما
surfaces نما بیرون
excrete بیرون انداختن
excreted بیرون انداختن
expel بیرون راندن
expelled بیرون انداختن
emitting بیرون ریختن
out of ear shot بیرون از صدا رس
emit بیرون ریختن
pass off بیرون رفتن
emitted بیرون ریختن
expels بیرون راندن
off the rails بیرون ازخط
expels بیرون انداختن
expelling بیرون راندن
expelled بیرون راندن
expel بیرون انداختن
elicits بیرون کشیدن
extrusion بیرون زدن
exhalent بیرون دهنده
exhalant بیرون دهنده
excurrent بیرون ریزنده
excommunicative بیرون کننده
eliminable بیرون کردنی
ejector بیرون انداز
ejector بیرون کننده
ejection بیرون اندازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com