Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
out
<adv.>
بیرون از کارخانه
Other Matches
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
production
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
shops
کارخانه
work
کارخانه
factory
کارخانه
workplaces
کارخانه
coopery
کارخانه
worked
کارخانه
workhouses
کارخانه
workhouse
کارخانه
works
کارخانه
factories
کارخانه
shopped
کارخانه
shop
کارخانه
house work
کارخانه
plant
کارخانه
manufactory
کارخانه
factory-spun
نخ کارخانه ای
plants
کارخانه
workplace
کارخانه
cast steel plant
کارخانه فولادریزی
plants
نبات کارخانه
car factory
کارخانه خودروسازی
cement plant
کارخانه سیمان
smelting plant
کارخانه ذوب
studio
کارگاه کارخانه
studios
کارگاه کارخانه
chimney stalk
دودکش کارخانه
industrialist
کارخانه دار
plant
نبات کارخانه
industrialists
کارخانه دار
bookbindery
کارخانه صحافی
manufacturers
صاحب کارخانه
brewery
کارخانه ابجوسازی
breweries
کارخانه ابجوسازی
He is running ( runs ) the factory .
او کارخانه را می گرداند
shedding
کارخانه سرپوشیده
sheds
کارخانه سرپوشیده
works inspector
بازرس کارخانه
siren
سوت کارخانه
works superintendent
مدیر کارخانه
power station
کارخانه برق
power stations
کارخانه برق
manufacturer
صاحب کارخانه
spinning
کارخانه نخریسی
manufacturing
کارخانه دار
shed
کارخانه سرپوشیده
sirens
سوت کارخانه
manufaturer
صاحب کارخانه
generating station
کارخانه برق
generating plant
کارخانه برق
gas works
کارخانه گاز
fulling mill
کارخانه قصاری
installations
کارخانه نصب
installation
کارخانه نصب
power house
کارخانه برق
manufactoring plant
کارخانه تولیدی
mill
کارخانه نورد
packinghouse
کارخانه کنسروسازی
mills
کارخانه نورد
lock out
تعطیل کارخانه
packingplant
کارخانه کنسروسازی
pilot plant
کارخانه نمونه
plant construction
ساختمان کارخانه
plant mixing
اختلاط در کارخانه
plant mixing
امیختن در کارخانه
ice plant
کارخانه یخ ساز
ex mill
تحویل در کارخانه
cotton mill
کارخانه نخ ریسی
smeltery
کارخانه گدازگری
spinning factory
کارخانه نخ ریسی
cotton factory
کارخانه نخ ریسی
electric plant
کارخانه برق
sirenic
سوت کارخانه
cut back
تعطیل کارخانه
gasworks
کارخانه گاز
factory chimney
دودکش کارخانه
ex factory
تحویل در کارخانه
copper smelting plant
کارخانه ذوب مس
lead works
کارخانه سرب گدازی
foundries
کارخانه ذوب فلز
creamery
کارخانه کره گیری
plants
ماشین الات کارخانه
tin smelting plant
کارخانه ذوب قلع
smeltery
کارخانه ذوب فلزات
plants
محل کارخانه یا کارگاه
cotton spinner
صاحب کارخانه نخ ریسی
lock out
بسته شدن کارخانه
nailery
کارخانه میخ سازی
metallurgical plant
کارخانه ذوب اهن
plant
ماشین الات کارخانه
concreting plant
کارخانه بتن سازی
contractor plant
کارخانه پیمان کار
shop
کارخانه خرید کردن
plant
محل کارخانه یا کارگاه
coking plant
کارخانه ذغال سازی
dockyard
کارخانه کشتی سازی
iron foundry
کارخانه ذوب اهن
tinwork
کارخانه قلع کاری
wirework
کارخانه سیم سازی
foundries
کارخانه گداز فلز
shopped
کارخانه خرید کردن
gas works tar
قطران کارخانه گاز
saw mill
کارخانه اره کشی
dockyards
کارخانه کشتی سازی
gas works
کارخانه تولید گاز
salt works
کارخانه نمک سازی
ropewalk
کارخانه طناب سازی
stonework
کارخانه سنگ بری
foundry
کارخانه ذوب فلز
computer integrated manufactureing
کارخانه کاملا" اتوماتیک
glassworks
کارخانه شیشه گری
pottery factory
کارخانه چینی سازی
cotton-mills
کارخانه ریسندگی پنبه ای
powder mill
کارخانه باروت سازی
dye works
کارخانه رنگ سازی
ashery
کارخانه نمک قلیاسازی
energy plant
کارخانه تولید نیرو
engineering works
کارخانه ماشین سازی
ship yard
کارخانه کشتی سازی
concrete plant
کارخانه بتن سازی
printworks
کارخانه چیت بافی
shops
کارخانه خرید کردن
foundry
کارخانه گداز فلز
fielded
خارج اداره یا کارخانه
field
خارج اداره یا کارخانه
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
mills
کارخانه اسیاب کردن
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
shipyards
کارخانه کشتی سازی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
shipyard
کارخانه کشتی سازی
fields
خارج اداره یا کارخانه
mill
کارخانه اسیاب کردن
grindery
کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
distillery
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
distilleries
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
dairy farm
مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
saltern
کارخانه یا معدن استخراج نمک
sheet roller
کارخانه نورد ورق فلزی
factory team
تیم کارخانه اتومبیل سازی
sawmill
کارخانه چوب بری والوارسازی
sawmills
کارخانه چوب بری والوارسازی
computer aided factory management
مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
installing
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
to put something into operation
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
installs
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
install
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
rolling mill
کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
to start up something
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
Its no joke running a factory .
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
power plant
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
laboratorial
ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
power plants
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
blueprints
تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
cost in use
هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
blueprint
تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
rolling mill
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
default
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
finery
زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
default setting
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default value
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
feed stock
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
d , top concept
تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
set value
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
equipment
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
shipyard
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
preprogrammed
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
assembly
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
downtime
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
marketing
بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
technical observer
بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
owenism
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
from the outside
از بیرون
outside
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
outward bound
بیرون رو
outdoor
بیرون
out
<adv.>
به بیرون
outside
بیرون
out
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
without
بیرون
without
بیرون از
efferent
بیرون بر
outsides
بیرون
away
بیرون از
out door
بیرون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com