English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
export بیرون بردن کالای صادره
exported بیرون بردن کالای صادره
exporting بیرون بردن کالای صادره
Other Matches
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
subduct بیرون بردن
bring off بیرون بردن
to take out بیرون اوردن بردن
shake-out باتکان بیرون بردن
shake out باتکان بیرون بردن
shake-outs باتکان بیرون بردن
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
removing بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
outgoing صادره
court order قرار صادره از دادگاه
treasury note اسکناس صادره از طرف خزانه
lifo اولین صادره ازاخرین وارده
judicial writ نامه رسمی صادره از محکمه
lifo last in first out اولین صادره از اخرین وارده
filo اخرین صادره از اولین وارده
magisterial صادره ازکلانتری یا دادگاه بخش
information اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
decrees حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decreeing حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decreed حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decree حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
summary conviction حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
disaffirm دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
imbibes تحلیل بردن فرو بردن
imbibed تحلیل بردن فرو بردن
imbibing تحلیل بردن فرو بردن
imbibe تحلیل بردن فرو بردن
to push out پیش بردن جلو بردن
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
countermands لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanded لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermand لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
masochism لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
stock dividend سهام صادره بابت سود سهام
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
fifo اولین صادره از اولین وارده
Lilo اخرین صادره از اخرین وارده
Lilos اخرین صادره از اخرین وارده
import کالای رسیده
importing کالای رسیده
consignment کالای امانی
delivery کالای ارسالی
consignment کالای ارسالی
easy commodity کالای نا مرغوب
import کالای وارده
general cargo کالای معمولی
final goods کالای نهائی
commodity کالای مصرفی
commodities کالای مصرفی
frustrated cargo کالای متروکه
fakement کالای قلب
free good کالای رایگان
frustrated cargo کالای سرگردان
consignments کالای امانی
Contraband goods. کالای قا چاق
end item کالای ضروری
economic good کالای اقتصادی
merchandise کالای تجارتی
luxury good کالای لوکس
rip-off کالای قلابی
goods afloat کالای در راه
goods in pledge کالای گروی
in wards کالای رسیده
jetsam کالای اب اورد
contraband کالای قاچاق
contraband کالای غیرمجاز
labeled cargo کالای ویژه
wage good کالای مزدی
knit goods کالای کش بافت
limited edition کالای محدود
giffen good کالای گیفن
imported کالای رسیده
imported کالای وارده
importing کالای وارده
normal good کالای عادی
normal good کالای معمولی
naval stores کالای دریایی
rip-offs کالای قلابی
limited editions کالای محدود
inferior good کالای پست
scaron کالای کمیاب
business goods کالای تولیدی
consumer goods کالای مصرفی
shipment [American] کالای ارسالی
smuggled merchandise کالای قاچاق
smuggled goods کالای قاچاق
consumer's goods کالای مصرفی
shoddy کالای تقلبی
consumer brand کالای پر مصرف
consigned inventory کالای امانی
purpose made کالای سفارشی
class i property کالای طبقه 1
stapling کالای عمده
stapled کالای عمده
staple کالای عمده
class ii property کالای طبقه 2
bonded good کالای گمرکی
dead stock کالای بنجل
the goods in question کالای موردبحث
flotsam کالای اب اورده
stolen goods کالای مسروقه
r. ofanyone's chattles پس دادن کالای کسی
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
commodity market بازار کالای مصرفی
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
velveting کالای مخملی مخمل
finished product کالای اماده فروش
inwards واردات کالای رسیده
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
staple goods کالای بسیار ضروری
ban item کالای ممنوع الورود
swag کالای دزدیده شده
perishable کالای سریع الفساد
perishable کالای فاسد شدنی
perishable کالای فاسد شونده
the free list صورت کالای بی گمرک
importable کالای قابل واردکردن
standard کالای جانشین رزمی
inbound cargo کالای تخلیه نشده
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
stock in trade موجودی کالای مغازه
standards کالای جانشین رزمی
scrap-heap انبار کالای قراضه
scrap heap انبار کالای قراضه
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
delivery کالای ارسال شده
consignment کالای ارسال شده
shipment [American] کالای ارسال شده
consignee گیرنده کالای ارسالی
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
shipment کالای در حال حمل
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
consignments کالای امانت فروش
pilefered shipment کالای حراج شده
consignments محموله کالای ارسالی
consignment کالای امانت فروش
consignment محموله کالای ارسالی
shipments کالای در حال حمل
dead stock کالای بدون خریدان
finish stock موجودی کالای ساخته شده
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
ship ton وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
shipment کالای حمل شده باکشتی
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
shipments کالای حمل شده باکشتی
jettisons بدریا ریزی کالای کشتی
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
jettison بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned بدریا ریزی کالای کشتی
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
jettisoning بدریا ریزی کالای کشتی
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
common goods کالای مورد نیاز عموم
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
exclusion principle درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
inbound cargo کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
back order قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
shipments ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
tie in sales فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
stapled کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
shipment ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com