Dictiornary-Farsi | بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
misology	بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی


Other Matches

palladian	وابسته به معرفت ودانش
minims	چیز کم اهمیت وخرد
minim	چیز کم اهمیت وخرد
To air ones knowlodge.	اظهار فضل ودانش کردن
straight "A " student	دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
hydrophobia	اب گریزی
prison breaking	زندان گریزی
school truancy	مدرسه گریزی
dereism	واقع گریزی
negative tropism	محرک گریزی
dysacousia	سر و صدا گریزی
abience	محرک گریزی
infavoidance	تحقیر گریزی
unsociability	مردم گریزی
harmavoidance	اسیب گریزی
flight from reality	واقع گریزی
truancy	مدرسه گریزی
they schemed a mode of escape	راه گریزی اندیشیدند
malevolent transformation	گشتار جمع گریزی
misanthropic	مربوط به انسان گریزی
inviolacy motive	انگیزه ایراد گریزی
salvoes	شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
salvo	شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
antipathy	بیزاری
tedium	بیزاری
ennui	بیزاری
aversion	بیزاری
weariness	بیزاری
repellence	بیزاری رد
tiredness	بیزاری
horrors	بیزاری
grudges	بیزاری
grudged	بیزاری
grudge	بیزاری
unwillingness	بیزاری
abhorrence	بیزاری
aversions	بیزاری
loath loth	بیزاری
loathing	بیزاری
horror	بیزاری
fastidium potus	نوشابه بیزاری
disgusts	نفرت بیزاری
taedium vitae	بیزاری از زندگی
disgust	نفرت بیزاری
misanthropy	انسان بیزاری
heliophobia	بیزاری ازافتاب
germanophobia	بیزاری ازالمان
fastidium cibi	غذا بیزاری
negrophobia	بیزاری از سیاهان
reluctancy	بیزاری مخالف
ecomania	بیزاری از خانواده
reluctance	بیزاری مخالف
alienation	بیگانگی بیزاری
disgustedly	ازروی بیزاری
misogamy	بیزاری از ازدواج
hatred	بغض بیزاری
loathes	سبب بیزاری شدن
to vent one's disgust	بیزاری خودرانمایاندن تنفرخودراافهارکردن
loathe	سبب بیزاری شدن
loathed	سبب بیزاری شدن
anglophobia	بیزاری و ترس از انگلیسها
prejudice agaiast a person	بیزاری و تنفر بی جهت از کسی
phew	برای نشان دادن بیزاری
maf	بیزاری مردم جزیره سیسیل ازقانون
satiety of life	بیزاری یا سیری از عمر [چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
cognisance [British]	دانش
gramary	دانش
sciences	دانش
cognition	دانش
knowledge	دانش
gramarey	دانش
gramarye	دانش
know-how	دانش
wisdom	دانش
kenning	دانش
understanding	دانش
realizing	دانش
know how	دانش
realising [British]	دانش
science	دانش
scholarships	دانش
scholarship	دانش
knowledge	دانش
architectonic	دانش معماری
kith	دانش و معرفت
schoolfellow	کسب دانش
life sciences	دانش زیستی
organum	وسیله دانش
knowing faculty	قوه دانش
life science	دانش زیستی
technical know how	دانش فنی
to a knowledge	دانش اندوختن
knowledge representation	نمایش دانش
in ken	د رحدود دانش
to reach for knowledge	دانش کوشیدن
witting	معلومات دانش
knowledge base	پایگاه دانش
knowledge domain	قلمرو دانش
knowledge engineer	مهندسی دانش
knowledge representation	بازنمود دانش
polyhistor	دانش بسیار
physical science	دانش مادی
photology	دانش روشنایی
philomath	دانش پرست
patrons of learning	دانش پروران
onomastics	دانش نام
knowlege representation	نمایش دانش
maieutic	دانش مامایی
polymathy	دانش زیاد
normal school	دانش سرا
teacher's college	دانش سرا
ominscience	دانش بی پایان
omniscience	دانش بی پایان
pansophism	دانش مطلق
smattering	دانش سطحی
students	دانش اموز
academies	انجمن دانش
academy	انجمن دانش
schoolboy	دانش اموز
learning	دانش یادگیری
scholar	دانش پژوه
thermodynamics	دانش دماپویایی
schooling	کسب دانش
alumnus	دانش اموخته
scholars	دانش پژوه
student	دانش اموز
educate	دانش اموختن
aeronautics	دانش هوانوردی
erudition	فضل و دانش
educating	دانش اموختن
pupil	دانش اموز
pupils	دانش اموز
educates	دانش اموختن
letter	معرفت دانش
letters	معرفت دانش
an encourouges of science	دانش پرور
schoolboys	دانش اموز
computer awarness	دانش کامپیوتر
grader	دانش اموز
strikers	دانش اموز
treatises	دانش نویسه
computer literacy	دانش کامپیوتر
striker	دانش اموز
postgraduate	دانش اموخته
postgraduates	دانش اموخته
treatise	دانش نویسه
rudimentary knowledge	دانش مقدماتی یا نخستین
geogeny	دانش زمین پیدایی
geology	دانش زمین شناسی
savoir vivre	دانش اداب ومعاشرت
logic	دانش تفکرات و دلایل
reservoir of knowledge	مخزن یا گنج دانش
knowledge	نرم افزاری که دانش
aeronautical	مربوط به دانش هوانوردی
gynecology	دانش امراض زنانه
old boy	دانش آموز پیشین
old boys	دانش آموز پیشین
statics	دانش پایداری نیروها
geogony	دانش زمین پیدایی
summa	اثار دانش بشری
he is a prodigy of learning	اعجوبه ایست در دانش
relativity of knowledge	نسبی بودن دانش
psychologt	دانش قواوکارهای ذهنی
To acquire knowledge.	دانش فرا گرفتن
equivalent knowledge credit	تصدیق دانش علمی
academician	عضو انجمن دانش
liturgiology	دانش ایین نمازliturgist
aeronautic	مربوط به دانش هوانوردی
nonrated man	دانش اموز دریایی
metaphsics	نسبت بهشتی و دانش
paleology	دانش چیزهای کهنه
superficiality	دانش سطحی بیمایگی
domain knowledge	دانش محیط کاربرد
metaphsics	دانش ماورای طبیعت
phonics	دانش صدا وپژواک
technologies	دانش فنی تکنولوژی
technology	دانش فنی تکنولوژی
cardiology	دانش قلب شناسی
encyclopedia	دایره العلوم دانش جنگ
psychics	دانش قوا وکارهای ذهنی
encyclopaedias	دایره العلوم دانش جنگ
His knowledge has no limits.	دانش اوحد واندازه ای ندارد
sophy	پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
gnosis	دانش رازهای روحانی عرفان
seaman recruit	دانش اموز ملوانی دریایی
acadmist	عضو انجمن دانش یافرهنگستان
macrobiotics	دانش طولانی کردن عمر
phonology	دانش دگرگونی صدا در زبان
podiatry	دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
encyclopedias	دایره العلوم دانش جنگ
academical	ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
technologies	اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
acodemian	عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
women students	زنان دانش اموز محصلین اناث
technology	اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics	[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
extracurricular	فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
old school tie	کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
learning curve	نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
caddies	دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر