English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (2 milliseconds)
English Persian
rather بیشتر
mostly بیشتر
mainly بیشتر
principally بیشتر
more بیشتر
further بیشتر
furthered بیشتر
furthering بیشتر
furthers بیشتر
for the most part بیشتر
it is mostly iron بیشتر
large adv بیشتر
the more بیشتر
Other Matches
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
more than بیشتر از
as much as possible هر چه بیشتر
more and more هی بیشتر
the more better the best هر چه بیشتر
as early aspossible هر چه بیشتر
hypercard یات بیشتر
majoring بیشتر اعظم
most of them بیشتر انها
majored بیشتر اعظم
outshining بیشتر درخشیدن
by superir wisdom با خرد بیشتر
outshines بیشتر درخشیدن
outshine بیشتر درخشیدن
outshone بیشتر درخشیدن
rather ... than بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
better part قسمت بیشتر
better نیکوتر بیشتر
further information آگاهی بیشتر
major بیشتر اعظم
in the main بیشتر اصلا
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
more and more بیشتر ازبیشتر
no more نه دیگر [بیشتر]
the most that i can do بیشتر انها
most people بیشتر مردم
multichannel با بیشتر از یک کانال
nine times out ten بیشتر اوقات
oddson بیشتر محتمل
outstand بیشتر ایستادن
no longer نه بیشتر [زمانی]
over crowding بیشتر باشد
to overcomein number بیشتر بودن از
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
surviver بیشتر عمرکننده
the many بیشتر مردم
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
outsit بیشتر نشستن از
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
mare مادیان 4 ساله یا بیشتر
put someone's best foot forward <idiom> بیشتر تلاش کردن
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
mares مادیان 4 ساله یا بیشتر
full drive باشتاب هرچه بیشتر
outliving بیشتر زنده بودن از
outliving بیشتر دوام اوردن
outlives بیشتر زنده بودن از
outlives بیشتر دوام اوردن
outlived بیشتر زنده بودن از
outlived بیشتر دوام اوردن
outlive بیشتر زنده بودن از
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
overlive بیشتر زنده بودن از
outwatch بیشتر بیدار ماندن از
more the merrier <idiom> هرچی بیشتر بهتر
extensive cultivation کار وسرمایه بیشتر
norther بیشتر بطرف شمال
as soon as possible بزودی هرچه بیشتر
outstand بیشتر تحمل کردن
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
like nowhere else <adv.> بیشتر از هر جای دیگر
outwalk بیشتر راه رفتن از
outwear بیشتر دوام کردن
outwork بیشتر کار کردن از
ahead دارای امتیاز بیشتر
it consists mainly بیشتر عبارت است از
at full pelt با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
outlive بیشتر دوام اوردن
outbids بیشتر توپ زدن از
outlast بیشتر طول کشیدن از
outbidding بیشتر توپ زدن از
outbidded بیشتر توپ زدن از
outbid بیشتر توپ زدن از
outlasted بیشتر طول کشیدن از
outlasting بیشتر طول کشیدن از
outlasts بیشتر طول کشیدن از
outvote بیشتر رای بردن از
outvoted بیشتر رای بردن از
outvotes بیشتر رای بردن از
outvoting بیشتر رای بردن از
at full speed با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
overloaded تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
semidouble دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
transuranic دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
transuranium دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
overloads تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overload تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
It does more harm than good . ضررش از نفعش بیشتر است
It tends to be blue . It is bluish. بیشتر برنگ آبی می زند
full pelt با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
accuracy هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
queues افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queueing افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
centuries 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
overpoise مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
peter penny زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
queued افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queue افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
follow up <idiom> بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
excess cover treaty قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
Cut a little more off the back. یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
Cut a little more off the top. یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
more frequently than ever <adv.> نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
compound parry دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
century 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
half century 05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
loved i nothonour more اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
ness on his part این بیشتر بواسطه کمرویی است
composer آهنگ ساز [بیشتر موسیقی کلاسیک]
supercharger دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
man up بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
operator انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
operators انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
to jackknife truck-trailers تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
More money is not the answer to this problem. پول بیشتر حل این مسئله نیست.
gaze hound تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
have half a mind <idiom> احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
extra اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra- اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
catch up تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
parlour maid کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
extras اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
supercharged موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
like hell <idiom> با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
ventre a terre سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
as if to add insult to injury <idiom> با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
outshoot تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
outpoint سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
early bird catches the worm <idiom> هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
multitudinist کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
coroner هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
long life itemes اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
pantalets زیرشلواری یا نیم شلواری بلند که بیشتر زنها می پوشیدند
coroners هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
mary maximus ان مریم که از همنام های خود بیشتر سال دارد
She is forty if a day . چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
The worst wheel of the cart creaks most. <proverb> بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
slugger بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
non-circulating materials اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
body نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
tint [هاله ای از رنگ که بیشتر به سمت سفید متمایل باشد.]
parliamentary train قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
materials that cannot be borrowed اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
triplebogey حساب سه ضربه بیشتر ازاستاندارد در هر بخش ازبازی گلف
bodies نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
most significant character رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
bois jourdian نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
most significant digit رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
paramagnetic اجسامی با قابلیت گذردهی یانفوذپذیری بیشتر از یک وخاصیت مغناطیسی دائم
puncher مشتزنی که بیشتر کوشش درزدن ضربه دارد تا سرعت ومهارت
motherboard که حاوی بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای دیگر است
prostyle ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
multi strike printer ribbon ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
sparse array ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
to offshore something چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
commoners زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
commonest زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
nursed حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurses حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
fosse commune [قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
nurse حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
weft-face pattern [بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.]
congestion وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
horse اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
common زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
Chrysanthemum design طرح گل داوودی که بیشتر در فرش های چینی بکار می رود
common فضای حافظه یا ذخیره سازی که توسط بیشتر از یک برنامه استفاده میشود
averaging میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averages میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
commonest فضای حافظه یا ذخیره سازی که توسط بیشتر از یک برنامه استفاده میشود
doubled up استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
doubled استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com