Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (9 milliseconds)
English
Persian
maximum slope
بیشترین شیب
Search result with all words
aggregate
بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
aggregates
بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
integrated
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
throughput
بیشترین خروجی وسیله که با مشخصات اصلی مط ابق باشد
fan
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fan
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanned
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fanned
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanning
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fanning
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fans
بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fans
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
maximum
بیشترین
maximum
بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
rate
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
whisker
کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
available
بیشترین قدرت الکتریکی یا پردازش یک سیستم
resolution
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolutions
بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
superlative
بیشترین درجه عالی
superlatives
بیشترین درجه عالی
peak
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peak
زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
peak
بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peaking
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaking
زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
peaking
بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peaks
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaks
زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
peaks
بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
column
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
columns
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
channel
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channeled
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channeling
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channelled
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channels
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
limits
محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر
key
مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
range
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
ranged
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
ranges
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
capacities
بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
capacity
بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
uttermost
بیشترین
most
بیشترین
utmost
بیشترین
span
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanning
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spans
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
activities
بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
activity
بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
absolute address
بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
auctioneering device
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
best angle of climb airspeed
سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
best economy mixture
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
best profit output
محصول در بیشترین مقدارسود
best profit point
نقطه بیشترین مقدار سود
best rate of climb speed
سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
clamper
مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
cruise control
کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
duty rated
بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
fixed point notation =
نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
highest price
بیشترین قیمت
limit load
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
limiting speed
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
limiting velocity
بیشترین سرعت هواپیما تحت زاویه معین نسبت به افق
machine address
بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
minimal tree
درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
peak demand
بیشترین تقاضا
peak speed
بیشترین تندی
physical record
بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد
rated altitude
ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
Shannon's Law
قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
ultimate strength
حاصلضرب بیشترین بار ممکن
untimate load
بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
wein law
طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
make the most of
<idiom>
بیشترین سود را بردن
make time
<idiom>
بیشترین مسافت را درکمترین وقت رفتن
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com