English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (13 milliseconds)
English Persian
like nowhere else <adv.> بیشتر از هر جای دیگر
Search result with all words
interrupt سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupts سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
motherboard که حاوی بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای دیگر است
random number روش ایجاد یک ترتیبی از اعداد تصادفی به طوری که هیچ عددی بیشتر از اعداد دیگر رخ نمیدهد
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
khamseh خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
lion rug فرش شیری [این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
square design طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
trefoil design طرح های سه گوش [بیشتر در حاشیه قالی بکار می رود و معمولا در لا به لای نگاره های دیگر خصوصا اسلیمی ها دیده می شود.]
no more نه دیگر [بیشتر]
Other Matches
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
mainly بیشتر
furthers بیشتر
mostly بیشتر
as early aspossible هر چه بیشتر
furthered بیشتر
rather بیشتر
the more better the best هر چه بیشتر
more than بیشتر از
more and more هی بیشتر
the more بیشتر
furthering بیشتر
large adv بیشتر
for the most part بیشتر
as much as possible هر چه بیشتر
principally بیشتر
further بیشتر
more بیشتر
it is mostly iron بیشتر
hypercard یات بیشتر
further information آگاهی بیشتر
better part قسمت بیشتر
in the main بیشتر اصلا
multichannel با بیشتر از یک کانال
majoring بیشتر اعظم
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
nine times out ten بیشتر اوقات
the most that i can do بیشتر انها
most of them بیشتر انها
by superir wisdom با خرد بیشتر
most people بیشتر مردم
better نیکوتر بیشتر
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
oddson بیشتر محتمل
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
more and more بیشتر ازبیشتر
major بیشتر اعظم
majored بیشتر اعظم
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
outshine بیشتر درخشیدن
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
no longer نه بیشتر [زمانی]
to overcomein number بیشتر بودن از
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
the many بیشتر مردم
rather ... than بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
surviver بیشتر عمرکننده
over crowding بیشتر باشد
outshone بیشتر درخشیدن
outsit بیشتر نشستن از
outstand بیشتر ایستادن
outshines بیشتر درخشیدن
outshining بیشتر درخشیدن
full drive باشتاب هرچه بیشتر
outlived بیشتر زنده بودن از
extensive cultivation کار وسرمایه بیشتر
outlived بیشتر دوام اوردن
outlive بیشتر زنده بودن از
outlive بیشتر دوام اوردن
as soon as possible بزودی هرچه بیشتر
outlasting بیشتر طول کشیدن از
at full pelt با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
outlives بیشتر دوام اوردن
put someone's best foot forward <idiom> بیشتر تلاش کردن
outstand بیشتر تحمل کردن
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
outvoted بیشتر رای بردن از
outliving بیشتر زنده بودن از
outliving بیشتر دوام اوردن
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
outlives بیشتر زنده بودن از
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outvoting بیشتر رای بردن از
outlasts بیشتر طول کشیدن از
outlasted بیشتر طول کشیدن از
more the merrier <idiom> هرچی بیشتر بهتر
outwalk بیشتر راه رفتن از
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
outbidded بیشتر توپ زدن از
ahead دارای امتیاز بیشتر
outbid بیشتر توپ زدن از
outlast بیشتر طول کشیدن از
outbids بیشتر توپ زدن از
outvote بیشتر رای بردن از
outwatch بیشتر بیدار ماندن از
outbidding بیشتر توپ زدن از
overlive بیشتر زنده بودن از
it consists mainly بیشتر عبارت است از
mare مادیان 4 ساله یا بیشتر
norther بیشتر بطرف شمال
mares مادیان 4 ساله یا بیشتر
outvotes بیشتر رای بردن از
outwork بیشتر کار کردن از
outwear بیشتر دوام کردن
transuranium دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
overloads تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
transuranic دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
full pelt با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
overload تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
It tends to be blue . It is bluish. بیشتر برنگ آبی می زند
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
at full speed با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
semidouble دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
It does more harm than good . ضررش از نفعش بیشتر است
overpoise مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
Cut a little more off the top. یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
operators انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
peter penny زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
loved i nothonour more اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
Cut a little more off the back. یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
centuries 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
century 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
half century 05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
composer آهنگ ساز [بیشتر موسیقی کلاسیک]
accuracy هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
man up بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
more frequently than ever <adv.> نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
queued افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
excess cover treaty قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
operator انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
supercharger دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
compound parry دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
More money is not the answer to this problem. پول بیشتر حل این مسئله نیست.
queues افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
follow up <idiom> بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
to jackknife truck-trailers تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
queueing افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
ness on his part این بیشتر بواسطه کمرویی است
queue افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
extras اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra- اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
catch up تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
like hell <idiom> با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
gaze hound تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
parlour maid کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
as if to add insult to injury <idiom> با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
ventre a terre سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
supercharged موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
outshoot تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
early bird catches the worm <idiom> هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
have half a mind <idiom> احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
outpoint سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
body نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
bodies نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
materials that cannot be borrowed اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
non-circulating materials اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
multitudinist کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
slugger بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
most significant digit رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
most significant character رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
tint [هاله ای از رنگ که بیشتر به سمت سفید متمایل باشد.]
bois jourdian نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
triplebogey حساب سه ضربه بیشتر ازاستاندارد در هر بخش ازبازی گلف
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
The worst wheel of the cart creaks most. <proverb> بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
coroners هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroner هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
parliamentary train قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
She is forty if a day . چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
pantalets زیرشلواری یا نیم شلواری بلند که بیشتر زنها می پوشیدند
mary maximus ان مریم که از همنام های خود بیشتر سال دارد
long life itemes اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
horse اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
congestion وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com