English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (16 milliseconds)
English Persian
to overcomein number بیشتر بودن از
Search result with all words
outlive بیشتر زنده بودن از
outlived بیشتر زنده بودن از
outlives بیشتر زنده بودن از
outliving بیشتر زنده بودن از
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
protect یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protecting یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protects یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
favourble balance of trade تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
overlive بیشتر زنده بودن از
overpoise مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
Other Matches
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
it is mostly iron بیشتر
as much as possible هر چه بیشتر
mainly بیشتر
the more better the best هر چه بیشتر
mostly بیشتر
the more بیشتر
for the most part بیشتر
furthers بیشتر
furthering بیشتر
furthered بیشتر
further بیشتر
as early aspossible هر چه بیشتر
principally بیشتر
rather بیشتر
more بیشتر
large adv بیشتر
more and more هی بیشتر
more than بیشتر از
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
the many بیشتر مردم
further information آگاهی بیشتر
over crowding بیشتر باشد
better نیکوتر بیشتر
by superir wisdom با خرد بیشتر
outshone بیشتر درخشیدن
rather ... than بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
most of them بیشتر انها
in the main بیشتر اصلا
the most that i can do بیشتر انها
multichannel با بیشتر از یک کانال
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
more and more بیشتر ازبیشتر
surviver بیشتر عمرکننده
nine times out ten بیشتر اوقات
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
hypercard یات بیشتر
outshining بیشتر درخشیدن
outshine بیشتر درخشیدن
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
most people بیشتر مردم
majored بیشتر اعظم
outstand بیشتر ایستادن
majoring بیشتر اعظم
major بیشتر اعظم
outsit بیشتر نشستن از
oddson بیشتر محتمل
better part قسمت بیشتر
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
outshines بیشتر درخشیدن
no more نه دیگر [بیشتر]
no longer نه بیشتر [زمانی]
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
outliving بیشتر دوام اوردن
outlived بیشتر دوام اوردن
outvotes بیشتر رای بردن از
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
outlasting بیشتر طول کشیدن از
outlive بیشتر دوام اوردن
outvoting بیشتر رای بردن از
more the merrier <idiom> هرچی بیشتر بهتر
extensive cultivation کار وسرمایه بیشتر
outvoted بیشتر رای بردن از
outvote بیشتر رای بردن از
outlasts بیشتر طول کشیدن از
full drive باشتاب هرچه بیشتر
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
as soon as possible بزودی هرچه بیشتر
outlives بیشتر دوام اوردن
put someone's best foot forward <idiom> بیشتر تلاش کردن
outlasted بیشتر طول کشیدن از
outlast بیشتر طول کشیدن از
norther بیشتر بطرف شمال
outbid بیشتر توپ زدن از
mare مادیان 4 ساله یا بیشتر
outbidded بیشتر توپ زدن از
outwork بیشتر کار کردن از
outwear بیشتر دوام کردن
outbidding بیشتر توپ زدن از
outbids بیشتر توپ زدن از
mares مادیان 4 ساله یا بیشتر
like nowhere else <adv.> بیشتر از هر جای دیگر
at full pelt با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
it consists mainly بیشتر عبارت است از
ahead دارای امتیاز بیشتر
outstand بیشتر تحمل کردن
outwalk بیشتر راه رفتن از
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outwatch بیشتر بیدار ماندن از
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
governs نافذ بودن نافر بودن بر
consists شامل بودن عبارت بودن از
consisting شامل بودن عبارت بودن از
consisted شامل بودن عبارت بودن از
consist شامل بودن عبارت بودن از
governed نافذ بودن نافر بودن بر
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
slouch خمیده بودن اویخته بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
govern نافذ بودن نافر بودن بر
include شامل بودن متضمن بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
includes شامل بودن متضمن بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
agree متفق بودن همرای بودن
agreeing متفق بودن همرای بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
reside ساکن بودن مقیم بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
resides ساکن بودن مقیم بودن
pertains مربوط بودن متعلق بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
agrees متفق بودن همرای بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
depended مربوط بودن منوط بودن
haze گرفته بودن مغموم بودن
owes مدیون بودن مرهون بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
depend مربوط بودن منوط بودن
full pelt با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
transuranium دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
semidouble دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
It tends to be blue . It is bluish. بیشتر برنگ آبی می زند
It does more harm than good . ضررش از نفعش بیشتر است
overload تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
at full speed با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
overloads تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
transuranic دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com