English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (21 milliseconds)
English Persian
outwork بیشتر کار کردن از
Search result with all words
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
keypad مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
outstand بیشتر تحمل کردن
outwear بیشتر دوام کردن
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
follow up <idiom> بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
have half a mind <idiom> احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
put someone's best foot forward <idiom> بیشتر تلاش کردن
filling out [پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
add insult to the injury <idiom> [بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
to space out letters [text] فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
as if to add insult to injury <idiom> با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
Other Matches
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
mostly بیشتر
as early aspossible هر چه بیشتر
large adv بیشتر
as much as possible هر چه بیشتر
the more better the best هر چه بیشتر
more بیشتر
the more بیشتر
it is mostly iron بیشتر
rather بیشتر
principally بیشتر
mainly بیشتر
further بیشتر
furthered بیشتر
furthering بیشتر
furthers بیشتر
for the most part بیشتر
more than بیشتر از
more and more هی بیشتر
most people بیشتر مردم
the most that i can do بیشتر انها
outsit بیشتر نشستن از
outshine بیشتر درخشیدن
better نیکوتر بیشتر
in the main بیشتر اصلا
outshines بیشتر درخشیدن
outshining بیشتر درخشیدن
multichannel با بیشتر از یک کانال
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
oddson بیشتر محتمل
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
outshone بیشتر درخشیدن
rather ... than بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
no more نه دیگر [بیشتر]
over crowding بیشتر باشد
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
major بیشتر اعظم
nine times out ten بیشتر اوقات
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
outstand بیشتر ایستادن
majored بیشتر اعظم
majoring بیشتر اعظم
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
no longer نه بیشتر [زمانی]
most of them بیشتر انها
more and more بیشتر ازبیشتر
hypercard یات بیشتر
better part قسمت بیشتر
the many بیشتر مردم
surviver بیشتر عمرکننده
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
further information آگاهی بیشتر
by superir wisdom با خرد بیشتر
to overcomein number بیشتر بودن از
outlives بیشتر زنده بودن از
outlives بیشتر دوام اوردن
it consists mainly بیشتر عبارت است از
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outlived بیشتر زنده بودن از
outlived بیشتر دوام اوردن
extensive cultivation کار وسرمایه بیشتر
outwatch بیشتر بیدار ماندن از
outlive بیشتر زنده بودن از
outliving بیشتر دوام اوردن
outliving بیشتر زنده بودن از
like nowhere else <adv.> بیشتر از هر جای دیگر
overlive بیشتر زنده بودن از
full drive باشتاب هرچه بیشتر
ahead دارای امتیاز بیشتر
mares مادیان 4 ساله یا بیشتر
mare مادیان 4 ساله یا بیشتر
outwalk بیشتر راه رفتن از
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
norther بیشتر بطرف شمال
outvoting بیشتر رای بردن از
outlast بیشتر طول کشیدن از
as soon as possible بزودی هرچه بیشتر
outlasts بیشتر طول کشیدن از
outbids بیشتر توپ زدن از
outbidding بیشتر توپ زدن از
outvote بیشتر رای بردن از
outvoted بیشتر رای بردن از
more the merrier <idiom> هرچی بیشتر بهتر
at full pelt با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
outlasted بیشتر طول کشیدن از
outbid بیشتر توپ زدن از
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
outlasting بیشتر طول کشیدن از
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
outbidded بیشتر توپ زدن از
outvotes بیشتر رای بردن از
outlive بیشتر دوام اوردن
transuranium دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
overloads تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
transuranic دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
overload تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
semidouble دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
full pelt با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
It does more harm than good . ضررش از نفعش بیشتر است
It tends to be blue . It is bluish. بیشتر برنگ آبی می زند
at full speed با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
queueing افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
queued افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
composer آهنگ ساز [بیشتر موسیقی کلاسیک]
ness on his part این بیشتر بواسطه کمرویی است
accuracy هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
queues افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
Cut a little more off the top. یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
queue افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
more frequently than ever <adv.> نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
half century 05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
loved i nothonour more اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
man up بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
compound parry دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
operators انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
operator انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
More money is not the answer to this problem. پول بیشتر حل این مسئله نیست.
excess cover treaty قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
to jackknife truck-trailers تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
Cut a little more off the back. یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
supercharger دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
century 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
centuries 001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
overpoise مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
peter penny زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
outpoint سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
outshoot تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
supercharged موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
gaze hound تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
extras اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
catch up تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
early bird catches the worm <idiom> هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
like hell <idiom> با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
ventre a terre سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
extra- اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
parlour maid کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
extra اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
tint [هاله ای از رنگ که بیشتر به سمت سفید متمایل باشد.]
She is forty if a day . چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
bois jourdian نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
coroner هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
parliamentary train قطار راه اهنی که میلی یک PENNY بیشتر از مسافرنمیگیرد
long life itemes اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
pantalets زیرشلواری یا نیم شلواری بلند که بیشتر زنها می پوشیدند
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
mary maximus ان مریم که از همنام های خود بیشتر سال دارد
coroners هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
slugger بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
The worst wheel of the cart creaks most. <proverb> بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
multitudinist کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
roundest تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
bodies نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
triplebogey حساب سه ضربه بیشتر ازاستاندارد در هر بخش ازبازی گلف
most significant character رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
most significant digit رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
non-circulating materials اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
materials that cannot be borrowed اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
body نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
sparse array ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
puncher مشتزنی که بیشتر کوشش درزدن ضربه دارد تا سرعت ومهارت
fosse commune [قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
horse اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
Chrysanthemum design طرح گل داوودی که بیشتر در فرش های چینی بکار می رود
weft-face pattern [بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.]
to offshore something چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
prostyle ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
nurse حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
motherboard که حاوی بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای دیگر است
common زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
multi strike printer ribbon ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
congestion وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
commoners زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
paramagnetic اجسامی با قابلیت گذردهی یانفوذپذیری بیشتر از یک وخاصیت مغناطیسی دائم
nurses حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
commonest زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
averaged میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
doubled up استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com