Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English
Persian
maxvo
بیشینه اکسیژن مصرفی
Search result with all words
maximal aerobic power
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption per minute
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
Other Matches
maxvo
حداکثر اکسیژن مصرفی
sumptuary law
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
oxygen convertor
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
expendable property
کالای مصرفی اماد مصرفی
oxygenize
با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
deoxygenate
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
maximum
بیشینه
maximum water level
بیشینه تراز
maximizing
بیشینه ساختن
crest value
جریان بیشینه
maximised
بیشینه ساختن
maximises
بیشینه ساختن
maximising
بیشینه ساختن
peak value
جریان بیشینه
maximum value
جریان بیشینه
maximizes
بیشینه ساختن
maximized
بیشینه ساختن
maximum energy
انرژی بیشینه
maximum moment
لنگر بیشینه
maximum efficiency
راندمان بیشینه
maximum price
بیشینه بها
maximum flood
سیل بیشینه
maximum flood
طغیان بیشینه
terminal sensitivity
حد بیشینه حساسیت
maximum demand
تقاضای بیشینه
maximization
بیشینه کردن
submaximal
زیر بیشینه
maximize
بیشینه ساختن
maximization
بیشینه سازی
peak load
بار خارجی بیشینه
maximum liklihood
درست نمایی بیشینه
oblimax rotation
چرخش مایل بیشینه
maximum flood discharge
بده بیشینه طغیان
peak power
بار خارجی بیشینه
maximum natality
بیشینه زادو ولد
daily flood peak
بیشینه روزانه سیل
maximum undistorted output
بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum water level
تراز بیشینه طرح شده مخزن
input
مصرفی
inputted
مصرفی
disposability
مصرفی
disutility
بی مصرفی
needlessness
بی مصرفی
consumer industries
صنایع مصرفی
consumable stock
موجودی مصرفی
consumable
ماده مصرفی
coloring agent
رنگ مصرفی
autoconsumption
خود مصرفی
consumption goods
کالاهای مصرفی
consumables
کالاهای مصرفی
consumer capital
سرمایه مصرفی
consumer's goods
کالای مصرفی
consumption credit
اعتبار مصرفی
consumption diseconomies
زیانهای مصرفی
consumption expenditures
هزینههای مصرفی
consumption lending
وام مصرفی
nonexpendable
غیر مصرفی
expendable items
اقلام مصرفی
expendable supplies
کالاهای مصرفی
consumer goods
اشیاء مصرفی
commodity
کالای مصرفی
consumer goods
کالای مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
affluent society
جامعه مصرفی
commodities
کالای مصرفی
consumer goods
کالاهای مصرفی
bar stock
ماده اولیه مصرفی
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durable goods
کالاهای مصرفی بادوام
durable consumption goods
کالاهای مصرفی بادوام
commodity market
بازار کالای مصرفی
commodity command
یکان امادکالاهای مصرفی
expendable items
اقلام مصرفی شدنی
exposure dose
مقدار دوز مصرفی
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
There is no market for it in Iran .
درایران مصرفی ندارد
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
consumption economies
صرفه جوئیهای مصرفی
consumer credit
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
consumer price index
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
index of consumer prices
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
make up feed
اب مصرفی دیگ بخار ناو
names
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
name
کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumable
اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
weakest maintained
ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
oxygen carrier
اکسیژن بر
empyreal air
اکسیژن
oxybiont
اکسیژن زی
oxygen
اکسیژن
oxygenation
امیزش با اکسیژن
oxygenize
با اکسیژن امیختن
deoxidize
بی اکسیژن کردن
liquid exygen
اکسیژن مایع
liquid oxygen
اکسیژن مایع
oxygenated
اکسیژن امیختن
oxygenated
اکسیژن زدن
oxygenate
اکسیژن امیختن
oxygenate
اکسیژن زدن
oxidation
ترکیب با اکسیژن
oxygenating
اکسیژن زدن
oxygenating
اکسیژن امیختن
steno oxibiant
اکسیژن کم تاب
oxygenization
اکسیژن دهی
lox
اکسیژن مایع
oxygenates
اکسیژن امیختن
oxygenation
اکسیژن زنی
oxygenates
اکسیژن زدن
oxidization
ترکیب با اکسیژن
anoxia
کمبود اکسیژن
oxygen debt
وام اکسیژن
oxyacetylene welding
جوش اکسیژن
acidic oxide
اکسیژن اسیدی
acidity coefficient
نسبت اکسیژن
oxygen ration
نسبت اکسیژن
oxygen debt
بدهی اکسیژن
oxygen cylinder
مخزن اکسیژن
atmospheric oxygen
اکسیژن هوا
oxygen deficit
کمبود اکسیژن
oxygen
اکسیژن دار
oxygen
گاز اکسیژن
deoxygenation
اکسیژن زدایی
oxygen cylinder
سیلندر اکسیژن
deoxidation
اکسیژن گیری
deoxidate
بی اکسیژن کردن
oxygenation
ترکیب با اکسیژن
oxygen extraction
جذب اکسیژن
oxygen deficit
کسر اکسیژن
oxyacid
اسید اکسیژن دار
oxygen acid
اسید اکسیژن دار
rebreather
سیستم اکسیژن مداربسته
oxyhydrogen
اکسیژن امیخته به ایدروژن
volcanize
جوش اکسیژن زدن
chemical oxygen demand
نیاز شیمیایی اکسیژن
c.o.d
نیاز شیمیایی به اکسیژن
oxidizes
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidize
با اکسیژن ترکیب کردن
acetylene oxygen flame
شعله استیلن اکسیژن
aqualungs
دستگاه تنفس اکسیژن
aqualung
دستگاه تنفس اکسیژن
oxides
ماده شیمیایی از اکسیژن
oxide
ماده شیمیایی از اکسیژن
oxidising
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidises
با اکسیژن ترکیب کردن
hypoxia
کاهش اکسیژن بافت
hypoxemia
کاهش اکسیژن بافت
eudiometry
سنجش اکسیژن هوا
oxidised
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizing
با اکسیژن ترکیب کردن
biological oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
hypoxia
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
b.o.d
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
deoxidize
از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
oxidation
عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
tetroxide
ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
acyl oxygen fission
گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
nitrous acid
اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
monoxide
اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
vulcanization
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
continuous flow oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
isatin
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
ozone
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
demand oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
conspicuious consumption
مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
real balance effect
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
ageing
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
anoxia
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
algorithm
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
transubstantiation
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
engels law
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
auto
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
autos
توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
phenolic epoxy
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
atomic weight
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com