Dictiornary-Farsi | بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (7 milliseconds)

English	Persian
ultra vires	بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار


Other Matches

jurisdication	اختیار قانونی
jurisdiction	اختیار قانونی
ultra vires	خارج از حدود اختیارات قانونی
ultra vires	بیش از حدود اختیارات قانونی
privacy	قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست
authorized	در اختیار قرار داده شده مجاز به اجازه استفاده داده شده
privileged communication	مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
piggybacks	دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback	دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
weapons free	جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
legit	نمایش مجاز تاتر مجاز
to lay down a rule	قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
visiting correspondent	نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
upper memory	کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
aggressors	متجاوز
invader	متجاوز
violaor	متجاوز
over runner	متجاوز
trespassers	متجاوز
trespasser	متجاوز
intruders	متجاوز
intruder	متجاوز
encroacher	متجاوز
aggressive	متجاوز
invaders	متجاوز
offender	متجاوز
infringer	متجاوز
violator	متجاوز
violators	متجاوز
offensive	متجاوز
wrongdoer	متجاوز
offensives	متجاوز
offenders	متجاوز
aggressor	متجاوز
transgressor	متجاوز
tort feasor	متجاوز
wrongdoers	متجاوز
automatic release date	تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
exceeded	متجاوز شدن از
exceeded	متجاوز بودن از
exceeds	متجاوز شدن از
transgressive	متجاوز عاصی
exceeds	متجاوز بودن از
exceed	متجاوز شدن از
exceed	متجاوز بودن از
aggressors	متجاوز ارضی
aggressor	متجاوز ارضی
rapist	متجاوز جنسی
rapists	متجاوز جنسی
trespassers	متجاوز به ملک غیر
jingo	میهن پرست متجاوز
belligerency	حالت ادم متجاوز
cut off attack	تک هواپیمای رهگیر به متجاوز
trespasser	متجاوز به ملک غیر
exceeds	تجاوز کردن متجاوز بودن
exceed	تجاوز کردن متجاوز بودن
exceeded	تجاوز کردن متجاوز بودن
road hog	راننده متجاوز بحقوق سایررانندگان درجاده
legitimating	عذر قانونی قانونی
legitimate	عذر قانونی قانونی
legitimates	عذر قانونی قانونی
legitimated	عذر قانونی قانونی
authorized stoppage	برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
authorized level of organization	سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
confining	حدود
ambit	حدود
in the neighbourhood	در حدود
vicinity	حدود
modules	حدود
module	حدود
scantling	حدود
definition	حدود
scope	حدود
purview	حدود
tether	حدود
neiggourhood	حدود
tethers	حدود
precincts	حدود
precinct	حدود
roughly <adv.>	حدود
about <adv.>	حدود
confine	حدود
limit	حدود
perambulation	حدود
tethering	حدود
about	در حدود
tethered	حدود
well-nigh	در حدود
neighbourhoods	حدود
delimits	حدود
delimited	حدود
range	حدود
thereabouts	در آن حدود
ranges	حدود
realms	حدود
realm	حدود
ranged	حدود
definitions	حدود
neighbourhood	حدود
delimiting	حدود
delimit	حدود
well nigh	در حدود
compass	حدود
neighborhoods	حدود
liberties	اختیار
freedom of the will	اختیار
at the d. of	به اختیار
liberty	اختیار
authorization	اختیار
options	اختیار
authorisations	اختیار
credential	اختیار
option	اختیار
warrants	اختیار
mandated	اختیار
involuntarily	بی اختیار
mandating	اختیار
veto	حق و اختیار
warrant	اختیار
unconscious	بی اختیار
warranting	اختیار
wills	اختیار
unconsciously	بی اختیار
free will	اختیار
will	اختیار
mandates	اختیار
involuntary	بی اختیار
warranted	اختیار
vetoing	حق و اختیار
vetoes	حق و اختیار
vetoed	حق و اختیار
incoercible	بی اختیار
control	اختیار
controlling	اختیار
controls	اختیار
mandate	اختیار
willed	اختیار
spontaneous	بی اختیار
clearance	اختیار
tests	اختیار
spontaneous generation	بی اختیار
attribution	اختیار
test	اختیار
authority	اختیار
voluntariness	اختیار
tested	اختیار
reach	وسعت حدود
confidence limits	حدود اعتماد
confidence limits	حدود اطمینان
graphic limits	حدود گرافیکی
with in ear shot	در حدود صدا رس
within cry	در حدود صد ارس
outed	خارج از حدود
out-	خارج از حدود
delimitation	تعیین حدود
delimitation	تحدید حدود
thereabouts	در حدود آن وقت
out	خارج از حدود
reaches	وسعت حدود
reaching	وسعت حدود
confinement	تحدید حدود
demarcation	تعیین حدود
yaw	تجاوز از حدود
run	ردپا حدود
yawed	تجاوز از حدود
verge	نزدیکی حدود
verges	نزدیکی حدود
ranges	حدود وسعت
range	حدود محدوده
range	حدود وسعت
ranges	حدود محدوده
coextensive	هم حدود وثغور
coastal frontier	حدود ساحلی
class limits	حدود طبقه
class interval	حدود طبقه
whereabouts	درچه حدود
line	حدود رویه
lines	حدود رویه
ranged	حدود محدوده
runs	ردپا حدود
limit of fire	حدود اتش
limit check	مقابله حدود
in the neighborhood of	در حدود [ریاضی]
purview of an occupation	حدود کاری
vicinity	در حدود در اطراف
ranged	حدود وسعت
therabout	دران حدود
frontiers	حدود و ثغور
purview	حدود میدان
peripheries	محیط حدود
periphery	محیط حدود
limits of confidence	حدود اطمینان
gamut	حدود حیطه
boundary	حدود چیزی
boundary	حدود یکان
boundaries	حدود چیزی
boundaries	حدود یکان
probability limits	حدود احتمالی
thereabout	دران حدود
in round numbers 00	در حدود 001 عد د