Dictiornary-Farsi | بیقرار حساس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
jumpy	بیقرار حساس


Other Matches

tentacle	شاخک حساس ریشه حساس
tentacles	شاخک حساس ریشه حساس
lubricious	بیقرار
lubricousor lubricious	بیقرار
ecarinate	بیقرار
agag	بیقرار
fidgety	بیقرار
fevered	بیقرار
sleepless	بیقرار
agog	بیقرار
feverish	بیقرار
shuffling	بیقرار بودن
restive	بیقرار سرکش
shuffled	بیقرار بودن
shuffle	بیقرار بودن
shuffles	بیقرار بودن
walk the floor <idiom>	بیقرار بودن
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
hectic	بیقرار گیج کننده
antsy <adj.>	بیقرار [ناراحت] [بی تاب]
restiff	گردن کشانه بیقرار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
sensitive clay	رس حساس
sensate	حساس
sentimental	حساس
key <adj.>	حساس
elastic	حساس
prominent	حساس
acute	حساس
sharp nosed	حساس
passible	حساس
supersensitive	حساس
feisty	حساس
elastic demand	حساس
susceptive	حساس
techy	حساس
activator	حساس گر
thin skinned	حساس
sensor	حساس
tendering	حساس
critical	حساس
sensitive	حساس
tender	حساس
tendered	حساس
ticklish	حساس
delicate	حساس
vigilant	حساس
exquisite	حساس
alive	حساس
tenderest	حساس
insensible	غیر حساس
gleg	حساس باهوش
high strung	بسیار حساس
hyperaesthetic	زیاده از حد حساس
vibrissa	موی حساس
critical facility	تاسیسات حساس
feelingly	بطور حساس
critical item	اماد حساس
tender	حساس بودن
critical mass	توده حساس
critical position	پوزیسیون حساس
tendered	حساس بودن
elastic supply	عرضه حساس
sensitively	بطور حساس
it touched him on the raw	بنقطه حساس
keop soo	نقاط حساس
key points	نقاط حساس
sensitive zone	منطقه حساس
sensitization	حساس سازی
sensitization	حساس کردن
sensitization	حساس شدن
sensitizer	حساس کننده
sensory nerves	پیهای حساس
skinless	خیلی حساس
supersensitive	حساس شده
tenderest	حساس بودن
tendering	حساس بودن
sensitive plant	گیاه حساس
key position	شغل حساس
key terrain	زمین حساس
kittle	هوشیار حساس
mimosa	گیاه حساس
overstrung	خیلی حساس
palpi	شاخک حساس
pixilated	خیلی حساس
hygrosensitive	حساس به رطوبت
senseful	خیلی حساس
supersensitive	فوق حساس
tenderizes	حساس کردن
tenderized	حساس کردن
perceptive	حساس و باهوش
tenderised	حساس کردن
tenderises	حساس کردن
stark	حساس سفت
sensitised	حساس کردن
tenderising	حساس کردن
sensitised	حساس شدن
sensitises	حساس کردن
tenderize	حساس کردن
sensitises	حساس شدن
starkly	حساس سفت
sensitize	حساس کردن
tenderizing	حساس کردن
sensitising	حساس کردن
sensitising	حساس شدن
sensitizes	حساس شدن
sensitizes	حساس کردن
sensitizing	حساس کردن
insensitive	غیر حساس
insensitivity	غیر حساس
a sensitive subject [topic]	موضوعی حساس
sensitizing	حساس شدن
starkest	حساس سفت
sensitize	حساس شدن
sensitized	حساس شدن
sensitized	حساس کردن
starker	حساس سفت
youch sensitive screen	صفحه حساس به تماس
touch sensitive tablet	تابلو حساس به تماس
touch sensitive panel	صفحه حساس به تماس
kyusho	نقاط حساس بدن
key terrain features	عوارض حساس زمین
palpus	شاخک حساس سبیل
key position	موضع حساس و مهم
touch panel	صفحه حساس به تماس
laminitis	اماس لایههای حساس
pressure sensitive pen	قلم حساس به فشار
inelastic demand	تقاضای غیر حساس
sensitivity	حساس بودن به چیزی
vital points	نقاط حساس بدن
detecting circuit	مدار حساس مین
touchier	نازک نارنجی حساس
sensitivities	حساس بودن به چیزی
context sensitive help	کمک حساس به قرینه
context sensitive	حساس نسبت به متن
tentacular	دارای شاخک حساس
tentacular	شبیه شاخک حساس
tender minded	دارای فکر حساس
dipneedle circuit	مدار حساس مغناطیسی
susceptible to pain	حساس نسبت بدرد
sentient	حساس دستخوش احساسات
tentacles	موی حساس جانور
susceptible	حساس مستعد پذیرش
sensitive to light	حساس نسبت به روشنایی
soft boiled	نیم بند حساس
supersensitive	فوق العاده حساس
hypergolic fuel	سوخت فوق حساس
electrosensitive paper	کاغذ حساس الکترونیکی
touchy	نازک نارنجی حساس
touchiest	نازک نارنجی حساس
tentacle	موی حساس جانور
pressure sensitive keyboard	صفحه کلید حساس به فشار
sensitive	حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
photodiode	دیود حساس نسبت به نور
photoconductor	هادی حساس نسبت به نور
dunnite	نوعی ماده منفجر حساس
homing mine	مین حساس به انعکاس امواج
hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال
sensory	وابسته به مرکز احساس حساس
detector paper	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
light sensitive cell	سلول حساس در برابر نور
light sensitive layer	لایه یا قشر حساس در برابرنور
light sensitive resistor	مقاومت حساس در برابر نور
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
otocyst	عضو حساس شنوایی بی مهرگان
panchromatic	حساس نسبت بهمه رنگها
touch sensitive display	صفحه نمایش حساس لمسی
fluxgate	وسیله حساس به مین مغناطیسی
supersensitive	ماسوره یا مین فوق العاده حساس
dermis	قسمت حساس وعروقی میان پوست
photocell	یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
jelly bean	ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
influence mine	مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
tag line	جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
case sensitive	حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
hypersensitive	دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
spicula	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
spicule	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
vital point	حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
heliogravure	گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
epicritic	تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
detector	گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detectors	گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
form	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
formed	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
emulsion laser storage	روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
privilege	حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
forms	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
laser	روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
computer output microfilm recorder	دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
lasers	روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
phototypesetter	وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
sense switch	سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
digitize	سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
wet bulb termometere	ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
antistatic mat	پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
sense probe	مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
lightest	امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surge	وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surged	وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود