Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
dibber
بیل تخم کاری کاشتن
Other Matches
implantation
کاشتن
put in
<idiom>
کاشتن
plant
کاشتن
embeds
کاشتن
embed
کاشتن
inseminates
کاشتن
inseminated
کاشتن
inseminate
کاشتن
grow
کاشتن
plants
کاشتن
grows
کاشتن
plantation
کاشتن
plantations
کاشتن
inseminating
کاشتن
insemination
کاشتن
disseminates
تخم کاشتن
disseminated
تخم کاشتن
disseminate
تخم کاشتن
disseminating
تخم کاشتن
dibble
نشاء کاشتن
seeds
تخم ریختن کاشتن
to plant out
درفاصلههای معین کاشتن
farms
کاشتن زراعت کردن در
farm
کاشتن زراعت کردن در
farmed
کاشتن زراعت کردن در
seed
تخم ریختن کاشتن
husbands
شخم زدن کاشتن
repots
در گلدان بزرگتر کاشتن
plant out
در فواصل معین کاشتن
repotting
در گلدان بزرگتر کاشتن
implant
فرو کردن کاشتن
implanted
فرو کردن کاشتن
implanting
فرو کردن کاشتن
implants
فرو کردن کاشتن
husband
شخم زدن کاشتن
repot
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotted
در گلدان بزرگتر کاشتن
till
زمین را کاشتن دخل پول
To sow the seeds of discrord.
تخم نفاق ودشمنی کاشتن
overpot
در گلدان زیاد بزرگ کاشتن
tills
زمین را کاشتن دخل پول
to plant out
از گلدان در اوردن ودرزمین کاشتن
signal area
منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
to sow wind and reap whirlwind
تخم بد کاشتن ومیوه بدترگرفتن
tree
شجره النسب درخت کاشتن
intertill
در بین ردیفهای محصول کاشتن
dan layers
شناوه مخصوص کاشتن بویه راهنما
citriculture
کاشتن مرکبات مانند لیمووپرتقال وغیره
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
lays
کاشتن مین نشانه روی جنگ افزار به هدف
lay
کاشتن مین نشانه روی جنگ افزار به هدف
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
landmarks
دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
landmark
دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
lay reference number
شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
mined
مین مین کاشتن
mines
مین مین کاشتن
mine
مین مین کاشتن
to leave someone in the lurch
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
impotence
کاری
impotency
کاری
under employment
کم کاری
malfunction
کژ کاری
curry powder
کاری
curry powders
کاری
malfunctioned
کژ کاری
feckful
کاری
malfunctions
کژ کاری
plastering
گچ کاری
hypofunction
کم کاری
active
کاری
flower piece
گل کاری
intent on doing anything
کاری
electroplating
اب کاری
curries
کاری
parget
گچ کاری
slobbery
تف کاری
inaction
بی کاری
currie
کاری
plasterwork
گچ کاری
effective
کاری
curry
کاری
amalgamates
ملغمه کاری
maleficence
تبه کاری
fretwork
منبت کاری
frustrating
بدل کاری
malefaction
تبه کاری
drilling
مته کاری
hours of business
ساعتهای کاری
lubrication
روغن کاری
smelting
ذوب کاری
forming
فرم کاری
afforestation
جنگل کاری
amalgamating
ملغمه کاری
amalgamated
ملغمه کاری
brickwork
سفت کاری
hunkerism
محافظه کاری
hydrotreating
هیدروژن کاری
amalgamate
ملغمه کاری
workbench
محیط کاری
lighterage
دوبه کاری
conservativeness
محافظه کاری
lattice work
شبکه کاری
workstation
ایستگاه کاری
i will see sbout it
یک کاری می کنم
knurled tool
ابزار اج کاری
it is a soft snap
کاری ندارد
punching
منگنه کاری
insagacity
ندانم کاری
latticing
شبکه کاری
compounding
امیزه کاری
lead work
سرب کاری
workbenches
محیط کاری
welding
جوش کاری
lay off
فصل کم کاری
joinery
نازک کاری
farming
اجاره کاری
hypothyroidism
کم کاری تیروئید
workstations
ایستگاه کاری
ingraving
کنده کاری
brick work
سفت کاری
cotton plantation
پنبه کاری
counterattack
بدل کاری
crypianalysis
پنهان کاری
cutting off
برش کاری
d. touch
نازک کاری
blindage
صیقل کاری
argentation
نقره کاری
delicacy of touch
ریزه کاری
plaster background
دورنمای گچ کاری
anaplasty
پیوند کاری
an active remedy
درمان کاری
an active man
مرد کاری
active cell
خانه کاری
contrasuggestibility
وارون کاری
contouring operation
فرم کاری
compulsiveness
مکرر کاری
brick work
اجر کاری
brickworks
سفت کاری
bumping tool
ابزار خم کاری
business hours
ساعت کاری
calk
بتونه کاری
canniness
ملاحظه کاری
cartwhip
شلاق کاری
caulking
بتونه کاری
cautiousness
احتیاط کاری
cementation
سمنت کاری
cementation
سیمان کاری
chromium plating
اب کرم کاری
boo boo
اشتباه کاری
acrography
گچ کاری برجسته
forging
چکش کاری
flagitiousness
تبه کاری
squalor
کثافت کاری
folding machine
دستگاه خم کاری
folding press
پرس خم کاری
galvanization
رویینه کاری
glyptics
کنده کاری
acting
فعال کاری
plumbing
سرب کاری
extravagantly
با افراط کاری
elegance
ریزه کاری
graving
کنده کاری
habitual way of doing anything
کردن کاری
hole punching
منگنه کاری
finishing touches
دست کاری
figuration
شیرین کاری
fiendishness
تبه کاری
misconduct
خلاف کاری
decorations
زینت کاری
disguised underemployment
کم کاری پنهان
discreetness
احتیاط کاری
decoration
زینت کاری
discreetnss
احتیاط کاری
drilling work
مته کاری
dry farm
دیم کاری
factorage
حق العمل کاری
mining
معدن کاری
fairing
صیقل کاری
fal lal
ریزه کاری
glazing
شیشه کاری
marbling
مرمر کاری
Flugelaltar
توری کاری
fret
منبت کاری
frette
منبت کاری
fretwork
منبت کاری
Geometrical
مشبک کاری
illumination
تذهیب کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com