English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
pathognomy بیماری شناسی
Other Matches
sequela بیماری ناشی از بیماری دیگر
entomology حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
psychbiology علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
lateral meniscus منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
philology زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
bacteriologic مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
immunogenetics رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
typology گونه شناسی نوع شناسی
neurologic وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
kinematics حرکت شناسی جنبش شناسی
ornithology پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی]
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
laryngological وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
virulent <adj.> بیماری زا
maladies بیماری
malady بیماری
diseases بیماری
illness بیماری
illnesses بیماری
disease بیماری
pathogenic بیماری زا
epizootic بیماری
oenology می شناسی شراب شناسی
illness بیماری کسالت
illnesses بیماری کسالت
pathogenesis بیماری زایی
sick leave استراحت بیماری
sick bed بستر بیماری
parkinsonism بیماری پارکینسون
encephalopathy بیماری مغزی
psychosis بیماری روانی
symptomatic نشانه بیماری
nosophobia بیماری هراسی
down's disease بیماری داون
rabies بیماری هاری
venereal disease بیماری مقاربتی
catamnesis تاریخچه بیماری
ailments بیماری مزمن
graves'disease بیماری گریوز
hansen's disease بیماری هنسن
ailment بیماری مزمن
tay sach's disease بیماری تی- ساکس
some kind of sickness یک نوعی از بیماری
herpes simplex بیماری تب خال
pathophobia بیماری هراسی
insect vectors حشرات بیماری زا
advantage by illness بهره بیماری
alzeimer's disease بیماری الزایمز
addison's disease بیماری ادیسون
pestilence بیماری طاعون
pott's disease بیماری پوت
The symptoms ( of a disease) . علائم بیماری
to be down with something بیماری گرفتن
to be laid up with something بیماری گرفتن
love sickness بیماری عشق
to have something [a disease, an illness] بیماری گرفتن
pick's disease بیماری پیک
to be ill with something بیماری گرفتن
mental disease بیماری روانی
mental illness بیماری روانی
mental disorder بیماری روانی
lumpy jaw بیماری "اکتینومیکوز"
pick's syndrome بیماری پیک
Diagnosis. تشخیص بیماری
radiation sickness بیماری برتابشی
legionnaires' disease بیماری لژیونرها
AIDS بیماری سیدا
epilepsy بیماری صرع
wilson's disease بیماری ویلسون
AIDS بیماری ایدز
Parkinson's disease بیماری پارکینسون
neuropathy بیماری عصب
remission بهبودی بیماری
nosophilia بیماری خواهی
radiation sickness بیماری تابشی
radiation sickness بیماری اشعه
VD بیماری زهروی
VD بیماری مقاربتی
red plague {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
diphtheria [diph] دیفتیری [پزشکی] [بیماری]
primary gain بهره اصلی بیماری
variola {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
paranosis بهره کشی از بیماری
hemorrhoid [American] بواسیر [بیماری] [پزشکی]
smallpox {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
pox {sg} آبله [پزشکی] [بیماری]
haemorrhoid [British] بواسیر [بیماری] [پزشکی]
haemorrhoid [British] همورویید [بیماری] [پزشکی]
hypertension بیماری فشار خون
basedow's disease بیماری بیس داو
migraine میگرن [پزشکی] [بیماری]
psychosomatic disease بیماری روانی- تنی
beriberi بیماری کمبود ویتامن B
allopathy معالجهء بیماری با اضداد ان
black vomit تب زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow fever تب زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow jack [colloquial] [yellow fever] تب زرد [پزشکی] [بیماری]
hemorrhoid [American] همورویید [بیماری] [پزشکی]
to get back on one's feet بهتر شدن [از بیماری]
pesthole لانه بیماری ومیکروب
he fell ill به بستر بیماری افتاد
fungus فونجی بیماری قارچی
inpatient بیماری که در بیمارستان میخوابد
insect vectors حشرات ناقل بیماری
to die of an illness در اثر بیماری مردن
gilles de la tourett's disease بیماری ژیل دو لاتورت
malady فاسد شدگی بیماری
maladies فاسد شدگی بیماری
wernicke's encephalopathy بیماری مغزی ورنیکه
polio بیماری فلج اطفال
to pass a disease on بیماری منتقل کردن
iatrogenic illness بیماری پزشک زاد
flight into sickness پناه بردن به بیماری
fifth disease [Erythema infectiosum] بیماری پنجم [پزشکی]
loose smut بیماری زنگ گندم
slapped cheek syndrome بیماری پنجم [پزشکی]
diathesis بیماری پذیری ارثی
paranosic gain بهره اصلی بیماری
epinosic gain بهره ثانوی بیماری
secondary gain بهره ثانوی بیماری
hemiparasite انگلهایی که بیماری زا نیستند
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
psychologically از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
vaccinate برضد بیماری تلقیح شدن
melituria بیماری قند سلس البول
locoism نوعی بیماری اسب ودام
Hand, foot and mouth disease [HFMD] بیماری دست، پا و دهان [پزشکی]
computer assisted diagnosis تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
black vomit طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
pathoneurosis روان رنجوری بیماری زاد
varicella آبله مرغان [پزشکی] [بیماری]
chicken pox {sg} آبله مرغان [پزشکی] [بیماری]
chicken-pox {sg} آبله مرغان [پزشکی] [بیماری]
enphytotic بیماری همه گیر شایع
lepidosis بیماری پوست پولک دار
bladder calculus سنگ مثانه [پزشکی] [بیماری]
cystolith سنگ مثانه [پزشکی] [بیماری]
vesical calculus سنگ مثانه [پزشکی] [بیماری]
bladder stone سنگ مثانه [پزشکی] [بیماری]
renal calculus [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
glanders بیماری مسری اسب و انسان
kidney stone [Calculus renalis] سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
nephrolith سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
dementia دمانس [نوعی بیماری] [پزشکی]
poliomyelitic وابسته به بیماری فلج کودکان
poliomyelitic مبتلا به بیماری فلج کودکان
yellow fever طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
symptomatic مطابق نشانه بیماری نماینده
symptomatology علم شناسایی نشانههای بیماری
yellow jack [colloquial] [yellow fever] طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
vaccinated برضد بیماری تلقیح شدن
to contract something from somebody از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
to lay low خیلی ضعیف کردن [بیماری]
epidemics واگیر بیماری همه گیر
epidemic واگیر بیماری همه گیر
hunger osteopathy بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
vaccinates برضد بیماری تلقیح شدن
The soldiers died from illness and hunger. سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
vaccinating برضد بیماری تلقیح شدن
to d. in one's bed دراثر پیری یا بیماری مردن
oriental sore سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
nephrosis بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
chiclero's ulcer سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
leishmaniosis لیشمانیوز [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
Jimmy Carter has cancer. جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
chiclero ulcer سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
schizo شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
immunotherapy معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
spirochetosis ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
sick-outs اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
pesthole مکان مستعد برای بیماری واگیر
dead on arrival مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
dementia زوال عقل [نوعی بیماری] [پزشکی]
get about ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
an in patient بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
greensick مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
sick-out اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
lymphogranuloma ورم غدههای لنفاوی بیماری هوچکین
leishmaniosis سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
tropical sore سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
laparotomy شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
favus نوعی بیماری پوستی قارچی واگیردار
cutaneous leishmaniasis سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
psychosurgery جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
foulbrood بیماری میکربی ومهلک نوزادکرم زنبور عسل
helminthology مطالعه دراطراف کرم های بیماری زاوانگلی
toxicosis بیماری ناشی از خوردن زهر ایجاد مسمومیت
acidosis فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
yaws بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
agoraphobic شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
tree surgeon ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
endemic بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
order of council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
urologic رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
preclinical وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد
acanthosisnigricans بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com