Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (12 milliseconds)
English
Persian
neuropathy
بیماری عصب
Search result with all words
yaws
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
pestilence
بیماری طاعون
fungus
فونجی بیماری قارچی
psychosis
بیماری روانی
epilepsy
بیماری صرع
polio
بیماری فلج اطفال
remission
بهبودی بیماری
vaccinate
برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinated
برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinates
برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinating
برضد بیماری تلقیح شدن
Parkinson's disease
بیماری پارکینسون
symptomatic
مطابق نشانه بیماری نماینده
symptomatic
نشانه بیماری
maladies
فاسد شدگی بیماری
maladies
بیماری
malady
فاسد شدگی بیماری
malady
بیماری
disease
بیماری
diseases
بیماری
illness
بیماری کسالت
illness
بیماری
illnesses
بیماری کسالت
illnesses
بیماری
rabies
بیماری هاری
ailment
بیماری مزمن
ailments
بیماری مزمن
sick leave
استراحت بیماری
hypertension
بیماری فشار خون
venereal disease
بیماری مقاربتی
amnesia
ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
endemic
بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
epidemic
واگیر بیماری همه گیر
epidemics
واگیر بیماری همه گیر
acanthosisnigricans
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
acidosis
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
addison's disease
بیماری ادیسون
advantage by illness
بهره بیماری
allopathy
معالجهء بیماری با اضداد ان
alzeimer's disease
بیماری الزایمز
an in patient
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
basedow's disease
بیماری بیس داو
beriberi
بیماری کمبود ویتامن B
cataleptic
مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
catamnesis
تاریخچه بیماری
computer assisted diagnosis
تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
diathesis
بیماری پذیری ارثی
down's disease
بیماری داون
encephalopathy
بیماری مغزی
enphytotic
بیماری همه گیر شایع
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
secondary gain
بهره ثانوی بیماری
epizootic
بیماری
favus
نوعی بیماری پوستی قارچی واگیردار
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
foulbrood
بیماری میکربی ومهلک نوزادکرم زنبور عسل
get about
ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
gilles de la tourett's disease
بیماری ژیل دو لاتورت
glanders
بیماری مسری اسب و انسان
graves'disease
بیماری گریوز
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
hansen's disease
بیماری هنسن
he fell ill
به بستر بیماری افتاد
helminthology
مطالعه دراطراف کرم های بیماری زاوانگلی
hematic
خونی بیماری خونی
hemiparasite
انگلهایی که بیماری زا نیستند
hemophilia
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
herpes simplex
بیماری تب خال
iatrogenic illness
بیماری پزشک زاد
immunotherapy
معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
inpatient
بیماری که در بیمارستان میخوابد
insect vectors
حشرات ناقل بیماری
insect vectors
حشرات بیماری زا
laparotomy
شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
locoism
نوعی بیماری اسب ودام
loose smut
بیماری زنگ گندم
love sickness
بیماری عشق
lumpy jaw
بیماری "اکتینومیکوز"
lymphogranuloma
ورم غدههای لنفاوی بیماری هوچکین
melituria
بیماری قند سلس البول
mental disease
بیماری روانی
mental illness
بیماری روانی
mental disorder
بیماری روانی
mycosis
ناخوشی قارچی بیماری قارچی
nephrosis
بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
nosophilia
بیماری خواهی
nosophobia
بیماری هراسی
pathophobia
بیماری هراسی
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
paranosic gain
بهره اصلی بیماری
primary gain
بهره اصلی بیماری
paranosis
بهره کشی از بیماری
paratyphoid
بیماری شبه حصبه مربوط به شبه حصبه
parkinsonism
بیماری پارکینسون
pathogenesis
بیماری زایی
pathogenic
بیماری زا
pathognomy
بیماری شناسی
pathoneurosis
روان رنجوری بیماری زاد
pesthole
مکان مستعد برای بیماری واگیر
pesthole
لانه بیماری ومیکروب
Other Matches
sequela
بیماری ناشی از بیماری دیگر
virulent
<adj.>
بیماری زا
some kind of sickness
یک نوعی از بیماری
tay sach's disease
بیماری تی- ساکس
wilson's disease
بیماری ویلسون
AIDS
بیماری ایدز
AIDS
بیماری سیدا
legionnaires' disease
بیماری لژیونرها
radiation sickness
بیماری برتابشی
radiation sickness
بیماری تابشی
radiation sickness
بیماری اشعه
The symptoms ( of a disease) .
علائم بیماری
sick bed
بستر بیماری
VD
بیماری زهروی
pick's disease
بیماری پیک
pick's syndrome
بیماری پیک
pott's disease
بیماری پوت
VD
بیماری مقاربتی
Diagnosis.
تشخیص بیماری
to be down with something
بیماری گرفتن
to be laid up with something
بیماری گرفتن
to have something
[a disease, an illness]
بیماری گرفتن
to be ill with something
بیماری گرفتن
red plague
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
to get back on one's feet
بهتر شدن
[از بیماری]
variola
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
to pass a disease on
بیماری منتقل کردن
fifth disease
[Erythema infectiosum]
بیماری پنجم
[پزشکی]
to die of an illness
در اثر بیماری مردن
pox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
smallpox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
diphtheria
[diph]
دیفتیری
[پزشکی]
[بیماری]
slapped cheek syndrome
بیماری پنجم
[پزشکی]
haemorrhoid
[British]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
hemorrhoid
[American]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
migraine
میگرن
[پزشکی]
[بیماری]
hemorrhoid
[American]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
haemorrhoid
[British]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
psychosomatic disease
بیماری روانی- تنی
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow fever
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
black vomit
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
wernicke's encephalopathy
بیماری مغزی ورنیکه
symptomatology
علم شناسایی نشانههای بیماری
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
dementia
دمانس
[نوعی بیماری]
[پزشکی]
to d. in one's bed
دراثر پیری یا بیماری مردن
black vomit
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
lepidosis
بیماری پوست پولک دار
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
varicella
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
chicken pox
{sg}
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
chicken-pox
{sg}
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
cystolith
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
vesical calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
bladder stone
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
bladder calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
renal calculus
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
hunger osteopathy
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
The soldiers died from illness and hunger.
سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
nephrolith
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
poliomyelitic
مبتلا به بیماری فلج کودکان
to lay low
خیلی ضعیف کردن
[بیماری]
poliomyelitic
وابسته به بیماری فلج کودکان
yellow fever
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
kidney stone
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
to contract something from somebody
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
tropical sore
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
cutaneous leishmaniasis
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
oriental sore
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
chiclero ulcer
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
sick-outs
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
sick-out
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
schizo
شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
spirochetosis
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
chiclero's ulcer
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
leishmaniosis
لیشمانیوز
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
Jimmy Carter has cancer.
جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
leishmaniosis
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
dementia
زوال عقل
[نوعی بیماری]
[پزشکی]
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
toxicosis
بیماری ناشی از خوردن زهر ایجاد مسمومیت
agoraphobic
شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
tree surgeon
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
preclinical
وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد
urologic
رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
urology
رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
urological
رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
oriental sore
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
cutaneous leishmaniasis
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
tropical sore
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
chiclero ulcer
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
chiclero's ulcer
لیشمانیوز پوستی
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
occupational disease
امراض شغلی
[نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
tabetic
دچارت ب دق یاسل نخاع بیماری تب یادق یاسل نخاع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com