Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
ailment
بیماری مزمن
ailments
بیماری مزمن
Other Matches
sequela
بیماری ناشی از بیماری دیگر
chronic
مزمن
persistent
مزمن
protensive
مزمن
chronic pain
درد مزمن
chronic unemployment
بیکاری مزمن
chronic inflation
تورم مزمن
secular stagnation
رکود مزمن
secular inflation
تورم مزمن
inveterately
بطور دیرینه یا مزمن
chronic renal failure
[CRF]
نارسایی مزمن کلیوی
[پزشکی]
leucorrhoea
سوزنک مزمن غیرمسری زنان
Chronic kidney disease
[CKD]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
chronic renal disease
[CRD]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
chronic renal failure
[CRF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
Chronic kidney disease
[CKD]
نارسایی مزمن کلیوی
[پزشکی]
chronic renal disease
[CRD]
نارسایی مزمن کلیوی
[پزشکی]
chronic kidney failure
[CKF]
نارسایی مزمن کلیوی
[پزشکی]
chronic kidney failure
[CKF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
strychninism
مسمومیت مزمن در اثراستعمال ممتد استرکنین
whites
سوزنک مزمن غیر مسری زنان
parkinsonism
اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
epizootic
بیماری
disease
بیماری
diseases
بیماری
illness
بیماری
illnesses
بیماری
maladies
بیماری
virulent
<adj.>
بیماری زا
pathogenic
بیماری زا
malady
بیماری
mental illness
بیماری روانی
pathognomy
بیماری شناسی
mental disease
بیماری روانی
pathogenesis
بیماری زایی
neuropathy
بیماری عصب
nosophilia
بیماری خواهی
mental disorder
بیماری روانی
nosophobia
بیماری هراسی
pathophobia
بیماری هراسی
parkinsonism
بیماری پارکینسون
pick's disease
بیماری پیک
pick's syndrome
بیماری پیک
legionnaires' disease
بیماری لژیونرها
radiation sickness
بیماری برتابشی
radiation sickness
بیماری تابشی
radiation sickness
بیماری اشعه
VD
بیماری مقاربتی
VD
بیماری زهروی
Diagnosis.
تشخیص بیماری
The symptoms ( of a disease) .
علائم بیماری
some kind of sickness
یک نوعی از بیماری
AIDS
بیماری سیدا
AIDS
بیماری ایدز
wilson's disease
بیماری ویلسون
pott's disease
بیماری پوت
sick bed
بستر بیماری
tay sach's disease
بیماری تی- ساکس
to be down with something
بیماری گرفتن
to be ill with something
بیماری گرفتن
to have something
[a disease, an illness]
بیماری گرفتن
to be laid up with something
بیماری گرفتن
love sickness
بیماری عشق
addison's disease
بیماری ادیسون
encephalopathy
بیماری مغزی
down's disease
بیماری داون
catamnesis
تاریخچه بیماری
alzeimer's disease
بیماری الزایمز
venereal disease
بیماری مقاربتی
sick leave
استراحت بیماری
rabies
بیماری هاری
illnesses
بیماری کسالت
illness
بیماری کسالت
symptomatic
نشانه بیماری
Parkinson's disease
بیماری پارکینسون
remission
بهبودی بیماری
epilepsy
بیماری صرع
psychosis
بیماری روانی
pestilence
بیماری طاعون
graves'disease
بیماری گریوز
hansen's disease
بیماری هنسن
insect vectors
حشرات بیماری زا
herpes simplex
بیماری تب خال
lumpy jaw
بیماری "اکتینومیکوز"
advantage by illness
بهره بیماری
red plague
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
migraine
میگرن
[پزشکی]
[بیماری]
to pass a disease on
بیماری منتقل کردن
hemorrhoid
[American]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
hemorrhoid
[American]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
haemorrhoid
[British]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
diphtheria
[diph]
دیفتیری
[پزشکی]
[بیماری]
slapped cheek syndrome
بیماری پنجم
[پزشکی]
fifth disease
[Erythema infectiosum]
بیماری پنجم
[پزشکی]
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
haemorrhoid
[British]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
yellow fever
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
to get back on one's feet
بهتر شدن
[از بیماری]
black vomit
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
variola
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
pox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
smallpox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
fungus
فونجی بیماری قارچی
hemiparasite
انگلهایی که بیماری زا نیستند
he fell ill
به بستر بیماری افتاد
malady
فاسد شدگی بیماری
hypertension
بیماری فشار خون
psychosomatic disease
بیماری روانی- تنی
loose smut
بیماری زنگ گندم
allopathy
معالجهء بیماری با اضداد ان
basedow's disease
بیماری بیس داو
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
wernicke's encephalopathy
بیماری مغزی ورنیکه
beriberi
بیماری کمبود ویتامن B
gilles de la tourett's disease
بیماری ژیل دو لاتورت
diathesis
بیماری پذیری ارثی
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
secondary gain
بهره ثانوی بیماری
paranosis
بهره کشی از بیماری
paranosic gain
بهره اصلی بیماری
insect vectors
حشرات ناقل بیماری
iatrogenic illness
بیماری پزشک زاد
primary gain
بهره اصلی بیماری
inpatient
بیماری که در بیمارستان میخوابد
to die of an illness
در اثر بیماری مردن
polio
بیماری فلج اطفال
maladies
فاسد شدگی بیماری
pesthole
لانه بیماری ومیکروب
chicken pox
{sg}
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
varicella
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
chicken-pox
{sg}
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
dementia
دمانس
[نوعی بیماری]
[پزشکی]
melituria
بیماری قند سلس البول
locoism
نوعی بیماری اسب ودام
epidemics
واگیر بیماری همه گیر
symptomatology
علم شناسایی نشانههای بیماری
vaccinates
برضد بیماری تلقیح شدن
poliomyelitic
وابسته به بیماری فلج کودکان
poliomyelitic
مبتلا به بیماری فلج کودکان
glanders
بیماری مسری اسب و انسان
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
lepidosis
بیماری پوست پولک دار
pathoneurosis
روان رنجوری بیماری زاد
vaccinate
برضد بیماری تلقیح شدن
bladder stone
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
vesical calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
cystolith
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
bladder calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
epidemic
واگیر بیماری همه گیر
symptomatic
مطابق نشانه بیماری نماینده
nephrolith
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
vaccinating
برضد بیماری تلقیح شدن
hunger osteopathy
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
to contract something from somebody
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
The soldiers died from illness and hunger.
سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
vaccinated
برضد بیماری تلقیح شدن
renal calculus
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
kidney stone
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
to lay low
خیلی ضعیف کردن
[بیماری]
black vomit
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
computer assisted diagnosis
تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
enphytotic
بیماری همه گیر شایع
yellow fever
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
to d. in one's bed
دراثر پیری یا بیماری مردن
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
an in patient
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
favus
نوعی بیماری پوستی قارچی واگیردار
laparotomy
شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
get about
ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
sick-out
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
leishmaniosis
لیشمانیوز
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
Jimmy Carter has cancer.
جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
leishmaniosis
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
sick-outs
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
tropical sore
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
cutaneous leishmaniasis
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
oriental sore
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
chiclero ulcer
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
chiclero's ulcer
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
dementia
زوال عقل
[نوعی بیماری]
[پزشکی]
immunotherapy
معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
lymphogranuloma
ورم غدههای لنفاوی بیماری هوچکین
nephrosis
بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
schizo
شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
spirochetosis
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
pesthole
مکان مستعد برای بیماری واگیر
acidosis
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
toxicosis
بیماری ناشی از خوردن زهر ایجاد مسمومیت
helminthology
مطالعه دراطراف کرم های بیماری زاوانگلی
psychosurgery
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
foulbrood
بیماری میکربی ومهلک نوزادکرم زنبور عسل
yaws
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
agoraphobic
شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
endemic
بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
tree surgeon
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
urologic
رشتهای از علم طب که در باره بیماری دستگاه ادراری وتناسلی بحث میکند
acanthosisnigricans
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com