Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
enphytotic
بیماری همه گیر شایع
Other Matches
sequela
بیماری ناشی از بیماری دیگر
current
شایع
incidents
شایع
rife
شایع
incident
شایع
regnant
شایع
prevalent
شایع
currents
شایع
rampant
شایع
propagation
شایع کردن
to take air
شایع شدن
to set in
شایع شدن
to bruit abroad
شایع کردن
to break out
شایع شدن
go about
شایع بودن
spreader
شایع کننده
be going about
شایع بودن
prevalently
بطور شایع
prevails
شایع شدن
prevailed
شایع شدن
prevail
شایع شدن
widespreading
شایع همه جا منتشر
It is rumored that...
به قراری که شایع است...
There is a rumor ...
به قراری که شایع است...
Rumor has it ...
به قراری که شایع است...
widespread
شایع همه جا منتشر
prevailingly
بطور شایع یا غالب
reportedly
بطوری که شایع است
As rumor has it .
بقراری که شایع است
pervade
فراوان یا شایع بودن
pervaded
فراوان یا شایع بودن
pervades
فراوان یا شایع بودن
pervading
فراوان یا شایع بودن
social disease
بیماریهای مقاربتی بیماریهای شایع در اجتماع
pathogenic
بیماری زا
diseases
بیماری
maladies
بیماری
disease
بیماری
virulent
<adj.>
بیماری زا
illness
بیماری
epizootic
بیماری
malady
بیماری
illnesses
بیماری
pathognomy
بیماری شناسی
pathogenesis
بیماری زایی
parkinsonism
بیماری پارکینسون
pathophobia
بیماری هراسی
mental disease
بیماری روانی
mental disorder
بیماری روانی
neuropathy
بیماری عصب
nosophilia
بیماری خواهی
nosophobia
بیماری هراسی
mental illness
بیماری روانی
pick's disease
بیماری پیک
VD
بیماری مقاربتی
to have something
[a disease, an illness]
بیماری گرفتن
to be ill with something
بیماری گرفتن
to be down with something
بیماری گرفتن
radiation sickness
بیماری اشعه
wilson's disease
بیماری ویلسون
AIDS
بیماری ایدز
AIDS
بیماری سیدا
legionnaires' disease
بیماری لژیونرها
radiation sickness
بیماری برتابشی
VD
بیماری زهروی
pick's syndrome
بیماری پیک
pott's disease
بیماری پوت
some kind of sickness
یک نوعی از بیماری
sick bed
بستر بیماری
The symptoms ( of a disease) .
علائم بیماری
Diagnosis.
تشخیص بیماری
to be laid up with something
بیماری گرفتن
tay sach's disease
بیماری تی- ساکس
radiation sickness
بیماری تابشی
venereal disease
بیماری مقاربتی
psychosis
بیماری روانی
epilepsy
بیماری صرع
illnesses
بیماری کسالت
encephalopathy
بیماری مغزی
down's disease
بیماری داون
alzeimer's disease
بیماری الزایمز
remission
بهبودی بیماری
catamnesis
تاریخچه بیماری
symptomatic
نشانه بیماری
sick leave
استراحت بیماری
advantage by illness
بهره بیماری
addison's disease
بیماری ادیسون
illness
بیماری کسالت
rabies
بیماری هاری
ailment
بیماری مزمن
Parkinson's disease
بیماری پارکینسون
ailments
بیماری مزمن
pestilence
بیماری طاعون
herpes simplex
بیماری تب خال
insect vectors
حشرات بیماری زا
hansen's disease
بیماری هنسن
lumpy jaw
بیماری "اکتینومیکوز"
love sickness
بیماری عشق
graves'disease
بیماری گریوز
hemorrhoid
[American]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
to die of an illness
در اثر بیماری مردن
hemorrhoid
[American]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
to pass a disease on
بیماری منتقل کردن
to get back on one's feet
بهتر شدن
[از بیماری]
haemorrhoid
[British]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
haemorrhoid
[British]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
smallpox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
diphtheria
[diph]
دیفتیری
[پزشکی]
[بیماری]
slapped cheek syndrome
بیماری پنجم
[پزشکی]
fifth disease
[Erythema infectiosum]
بیماری پنجم
[پزشکی]
pox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
migraine
میگرن
[پزشکی]
[بیماری]
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow fever
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
black vomit
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
red plague
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
variola
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
allopathy
معالجهء بیماری با اضداد ان
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
iatrogenic illness
بیماری پزشک زاد
maladies
فاسد شدگی بیماری
malady
فاسد شدگی بیماری
psychosomatic disease
بیماری روانی- تنی
hemiparasite
انگلهایی که بیماری زا نیستند
he fell ill
به بستر بیماری افتاد
diathesis
بیماری پذیری ارثی
beriberi
بیماری کمبود ویتامن B
inpatient
بیماری که در بیمارستان میخوابد
basedow's disease
بیماری بیس داو
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
gilles de la tourett's disease
بیماری ژیل دو لاتورت
paranosic gain
بهره اصلی بیماری
hypertension
بیماری فشار خون
fungus
فونجی بیماری قارچی
polio
بیماری فلج اطفال
primary gain
بهره اصلی بیماری
secondary gain
بهره ثانوی بیماری
pesthole
لانه بیماری ومیکروب
insect vectors
حشرات ناقل بیماری
wernicke's encephalopathy
بیماری مغزی ورنیکه
paranosis
بهره کشی از بیماری
loose smut
بیماری زنگ گندم
varicella
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
chicken-pox
{sg}
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
glanders
بیماری مسری اسب و انسان
chicken pox
{sg}
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
locoism
نوعی بیماری اسب ودام
pathoneurosis
روان رنجوری بیماری زاد
poliomyelitic
وابسته به بیماری فلج کودکان
poliomyelitic
مبتلا به بیماری فلج کودکان
symptomatology
علم شناسایی نشانههای بیماری
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
to d. in one's bed
دراثر پیری یا بیماری مردن
lepidosis
بیماری پوست پولک دار
melituria
بیماری قند سلس البول
bladder stone
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
vesical calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
cystolith
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
bladder calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
epidemic
واگیر بیماری همه گیر
to lay low
خیلی ضعیف کردن
[بیماری]
symptomatic
مطابق نشانه بیماری نماینده
vaccinating
برضد بیماری تلقیح شدن
to contract something from somebody
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
vaccinates
برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinated
برضد بیماری تلقیح شدن
The soldiers died from illness and hunger.
سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
hunger osteopathy
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
renal calculus
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
nephrolith
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
kidney stone
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
computer assisted diagnosis
تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
vaccinate
برضد بیماری تلقیح شدن
black vomit
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow fever
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
dementia
دمانس
[نوعی بیماری]
[پزشکی]
epidemics
واگیر بیماری همه گیر
lymphogranuloma
ورم غدههای لنفاوی بیماری هوچکین
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
an in patient
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
laparotomy
شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
immunotherapy
معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
get about
ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
leishmaniosis
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
leishmaniosis
لیشمانیوز
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
dementia
زوال عقل
[نوعی بیماری]
[پزشکی]
Jimmy Carter has cancer.
جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
sick-out
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
sick-outs
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
chiclero's ulcer
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
spirochetosis
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
nephrosis
بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
dead on arrival
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
tropical sore
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
pesthole
مکان مستعد برای بیماری واگیر
cutaneous leishmaniasis
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
schizo
شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
chiclero ulcer
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
oriental sore
سالک
[پزشکی]
[نوعی بیماری پوستی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com