Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
iatrogenic illness	بیماری پزشک زاد
Other Matches
sequela	بیماری ناشی از بیماری دیگر
practitioner	پزشک
practitioners	پزشک
master physician	سر پزشک
doc	پزشک
docs	پزشک
aesculapian	پزشک
medic	پزشک
physicians	پزشک
chiropodists	پزشک پا
medical man	پزشک
medical officer	سر پزشک
medical officer	پزشک
interne	پزشک
chiropodist	پزشک پا
physician	پزشک
alienist	پزشک دیوانگان
aurist	پزشک گوش
house physician	پزشک مقیم
general practitioner	پزشک عمومی
doctor-to-be	پزشک آینده
neuropathist	پزشک اعصاب
medico	پزشک طبیب
medicine man	پزشک قبیله
ophthalmologist	چشم پزشک
psychopathist	پزشک دیوانگان
surgeon general	پزشک ارشد
medical examiner	پزشک قانونی
mad doctor	پزشک دیوانگان
doctor to the company	پزشک شرکت
physician in attendance	پزشک معالج
medico legal examiner	پزشک قانونی
certificate of a doctor	گواهی پزشک
surgeons	پزشک جراح
doctors	پزشک دکتر
practitioner	دام پزشک
practitioners	دندان پزشک
practitioners	دام پزشک
doctored	پزشک دکتر
doctor	پزشک دکتر
farrier	دام پزشک
farriers	دام پزشک
practitioner	دندان پزشک
surgeon	پزشک جراح
a fake doctor	پزشک قلابی
family doctors	پزشک خانواده
family doctor	پزشک خانواده
doctoring	پزشک دکتر
oculist	چشم پزشک
oculists	چشم پزشک
obstetrician	پزشک متخصص زایمان
to take medical advice	با پزشک مشورت کردن
esculapian	وابسته به دارگونه طب پزشک
extern	کمک پزشک روزانه
physician in ordinary	پزشک رسمی یا همیشگی
practician	پزشک دست در کار
psychiater	پزشک ناخوشی دماغی
internist	پزشک امراض داخلی
medicaster	پزشک زبان باز
lay analyst	روانکاو غیر پزشک
syrinx	استاخ پزشک ایطالیایی
neuropsychiatrist	پزشک اعصاب و روان
obstetricians	پزشک متخصص زایمان
pediatrician	پزشک متخصص اطفال
general practitioner	پزشک بیماریهای عمومی
the doctor ordered an ointment	پزشک مرهم تجویز کرد
intern [American English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
first year resident [American English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
Foundation [junior] house officer [British English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
flight surgeon	افسر پزشک نیروی هوایی
anesthetist	پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
interns	انترن پزشک مقیم بیمارستان
Call a doctor quickly.	فورا پزشک خبر کنید.
interning	انترن پزشک مقیم بیمارستان
woman doctor	پزشک زن حکیم خانم طبیبه
eustachian	پیداشده توسط پزشک ایتالیایی
intern	انترن پزشک مقیم بیمارستان
to take the pill [to be on the pill] [to go on the pill]	قرص خوردن [طبق دستور از پزشک]
He's not suited for a doctor.	او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
accoucheur	پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
attendance of a doctor	حضور پزشک روی رینگ بوکس
take medical a	به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
There is one physician for every 260 inhabitants.	برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
residency	اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .	حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
veterinarian	پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians	پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
unless otherwise prescibed [by the doctor]	مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
surgeon general	رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
virulent <adj.>	بیماری زا
pathogenic	بیماری زا
illness	بیماری
diseases	بیماری
disease	بیماری
epizootic	بیماری
malady	بیماری
maladies	بیماری
illnesses	بیماری
psychosis	بیماری روانی
wilson's disease	بیماری ویلسون
pestilence	بیماری طاعون
venereal disease	بیماری مقاربتی
sick leave	استراحت بیماری
ailment	بیماری مزمن
rabies	بیماری هاری
illnesses	بیماری کسالت
ailments	بیماری مزمن
AIDS	بیماری ایدز
AIDS	بیماری سیدا
legionnaires' disease	بیماری لژیونرها
radiation sickness	بیماری برتابشی
radiation sickness	بیماری تابشی
VD	بیماری مقاربتی
VD	بیماری زهروی
Diagnosis.	تشخیص بیماری
The symptoms ( of a disease) .	علائم بیماری
encephalopathy	بیماری مغزی
down's disease	بیماری داون
catamnesis	تاریخچه بیماری
alzeimer's disease	بیماری الزایمز
addison's disease	بیماری ادیسون
advantage by illness	بهره بیماری
some kind of sickness	یک نوعی از بیماری
illness	بیماری کسالت
Parkinson's disease	بیماری پارکینسون
to be laid up with something	بیماری گرفتن
to have something [a disease, an illness]	بیماری گرفتن
to be ill with something	بیماری گرفتن
to be down with something	بیماری گرفتن
symptomatic	نشانه بیماری
epilepsy	بیماری صرع
remission	بهبودی بیماری
pick's syndrome	بیماری پیک
pathogenesis	بیماری زایی
herpes simplex	بیماری تب خال
tay sach's disease	بیماری تی- ساکس
neuropathy	بیماری عصب
love sickness	بیماری عشق
insect vectors	حشرات بیماری زا
mental disorder	بیماری روانی
pathognomy	بیماری شناسی
mental disease	بیماری روانی
parkinsonism	بیماری پارکینسون
pick's disease	بیماری پیک
lumpy jaw	بیماری "اکتینومیکوز"
sick bed	بستر بیماری
graves'disease	بیماری گریوز
radiation sickness	بیماری اشعه
hansen's disease	بیماری هنسن
pott's disease	بیماری پوت
nosophilia	بیماری خواهی
pathophobia	بیماری هراسی
nosophobia	بیماری هراسی
mental illness	بیماری روانی
hemiparasite	انگلهایی که بیماری زا نیستند
haemorrhoid [British]	بواسیر [بیماری] [پزشکی]
maladies	فاسد شدگی بیماری
malady	فاسد شدگی بیماری
fungus	فونجی بیماری قارچی
hypertension	بیماری فشار خون
pox {sg}	آبله [پزشکی] [بیماری]
he fell ill	به بستر بیماری افتاد
pesthole	لانه بیماری ومیکروب
migraine	میگرن [پزشکی] [بیماری]
psychosomatic disease	بیماری روانی- تنی
hemorrhoid [American]	بواسیر [بیماری] [پزشکی]
primary gain	بهره اصلی بیماری
paranosic gain	بهره اصلی بیماری
loose smut	بیماری زنگ گندم
hemorrhoid [American]	همورویید [بیماری] [پزشکی]
polio	بیماری فلج اطفال
haemorrhoid [British]	همورویید [بیماری] [پزشکی]
inpatient	بیماری که در بیمارستان میخوابد
insect vectors	حشرات ناقل بیماری
to get back on one's feet	بهتر شدن [از بیماری]
wernicke's encephalopathy	بیماری مغزی ورنیکه
diphtheria [diph]	دیفتیری [پزشکی] [بیماری]
diathesis	بیماری پذیری ارثی
basedow's disease	بیماری بیس داو
allopathy	معالجهء بیماری با اضداد ان
paranosis	بهره کشی از بیماری
beriberi	بیماری کمبود ویتامن B
gilles de la tourett's disease	بیماری ژیل دو لاتورت
black vomit	تب زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow fever	تب زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow jack [colloquial] [yellow fever]	تب زرد [پزشکی] [بیماری]
epinosic gain	بهره ثانوی بیماری
red plague {sg}	آبله [پزشکی] [بیماری]
flight into sickness	پناه بردن به بیماری
variola {sg}	آبله [پزشکی] [بیماری]
smallpox {sg}	آبله [پزشکی] [بیماری]
to pass a disease on	بیماری منتقل کردن
fifth disease [Erythema infectiosum]	بیماری پنجم [پزشکی]
secondary gain	بهره ثانوی بیماری
to die of an illness	در اثر بیماری مردن
slapped cheek syndrome	بیماری پنجم [پزشکی]
black vomit	طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
yellow fever	طاعون زرد [پزشکی] [بیماری]
vaccinating	برضد بیماری تلقیح شدن
cystolith	سنگ مثانه [پزشکی] [بیماری]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com