English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hull insurance بیمه بدنه
Other Matches
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
self insurance بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
exclusion clause مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
continuation clause مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
accomodation line قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
mine casemate بدنه ماسوره و چاشنی مین بدنه کلاهک مین
reassurances بیمه اتکایی بیمه ثانوی
policy بیمه نامه ورقه بیمه
policies بیمه نامه ورقه بیمه
reassurance بیمه اتکایی بیمه ثانوی
buoyant mine case بدنه مین شناور بدنه مین غوطه ور
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
bridge deck بدنه پل
hulls بدنه
trunk بدنه
compartments بدنه
compartment بدنه
trunks بدنه
shafts بدنه
bodies بدنه
fuselages بدنه
housing بدنه
fuselage بدنه
body بدنه
casing بدنه
hull بدنه
shaft بدنه
frameworks بدنه
contour بدنه
framework بدنه
casings بدنه
shell بدنه ساختمان
turbin casing بدنه توربین
head شبکه یا بدنه
elevator casing بدنه بالابر
gate leaf بدنه دریچه سد
fuselage refrence line خط مبنای بدنه
furnace body بدنه کوره
die stock بدنه رنده
stock بدنه رنده
hulk بدنه کشتی
hulks بدنه کشتی
shaft بدنه چوبه
airframe بدنه هواپیما
shafts بدنه چوبه
auto body sheet بدنه اتومبیل
box type van body بدنه صندوق
buffer body بدنه دافع
automobile body sheet بدنه اتومبیل
hull column پایه بدنه
trunk بدنه ستون
cartridge shell بدنه پوکه
westwork بدنه غربی
trunks بدنه ستون
costa تیغه در بدنه
stocked بدنه رنده
magnet case بدنه اهنربا
magnet housing بدنه اهنربا
ground اتصال بدنه
hull بدنه کشتی
monohull قایق با یک بدنه
motor casing بدنه موتور
revetment پوشش بدنه
tige بدنه ساقه
pressure hull بدنه ضد فشار
pump casting بدنه پمپ
hull بدنه قایق
to connect to frame اتصال به بدنه
the body of a carriage بدنه یک کالسکه
fuselage بدنه هواپیما
shelling بدنه ساختمان
fuselages بدنه هواپیما
shells بدنه ساختمان
hulls بدنه کشتی
hulls بدنه قایق
loop body بدنه حلقه
white body بدنه سفید
side wall of a lock بدنه سد دریچهای
selected material لایه بدنه راه
hulls بدنه یک هواپیمای دریایی
hulls بدنه کشتی یا دهلیزهای ان
thallus ساقه بدنه گیاه
seacock شیرهای بدنه ناو
steering gear housing بدنه جعبه فرمان
trimarans قایق با 3 بدنه موازی
hull بدنه کشتی یا دهلیزهای ان
hull بدنه یک هواپیمای دریایی
cartridge shell بدنه پوکه فشنگ
bottom line طناب زیر بدنه
engine block قالب یا بدنه موتور
hull down بدنه پشت حفاظ
multihull قایق با بیش از یک بدنه
trunks تلگراف یا تلفن بدنه
aviation structural mechanic مکانیک بدنه هواپیما
freeboard بدنه فوقانی ناو
trimaran قایق با 3 بدنه موازی
trunk تلگراف یا تلفن بدنه
saddletree بدنه چوبی زین
ideal energy radiator رادیاتور بدنه سیاه
catamarans قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
catamaran قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
bonding گیره اتصالی اتصال بدنه
heel قسمت عقبی بدنه قایق
underbody قسمت بدنه قایق در زیر اب
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
displacement hull قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
belt frame اسکلت محیطی بدنه هواپیما
cocooning روکش دادن بدنه هواپیما
modified stock car اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
airframe mechanic تعمیرکار بدنه هواپیما بامجوز اف ا ا
forebody بدنه قسمت جلوی ناو
heels قسمت عقبی بدنه قایق
gaps فاصله بین نوک قلاب و بدنه
gap فاصله بین نوک قلاب و بدنه
rocks حرکت دورانی بال به دور بدنه
topsides قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
hulls بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
hull بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
low mid wing بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
empty weight وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
waterline خط روی بدنه قایق که حد اب را نشان میدهد
wing position وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
rocked حرکت دورانی بال به دور بدنه
crotches محل انشعاب شاخه از بدنه درخت
crotch محل انشعاب شاخه از بدنه درخت
rock حرکت دورانی بال به دور بدنه
planing hull بدنه قایق که در سرعت زیاداز اب بیرون می اید
hoist line کابلی که بدنه اسکریپر را بالاو پایین میبرد
thoroughbrace تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
maximum junction to case thermal impedan مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
air foil سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
insurance حق بیمه
level premium حق بیمه
aids to trade بیمه
assurer بیمه گر
cost,insurance,freight and exchange(cif& بیمه
insurance permium حق بیمه
insurance premium حق بیمه
insurer, underwriter بیمه گر
insurance بیمه
insurers بیمه گر
premiums حق بیمه
premium حق بیمه
underwriters بیمه گر
assurances بیمه
insurer بیمه گر
underwriter بیمه گر
assurance بیمه
streamline body بدنه اتومبیل یاهواپیماکه ....تیزی شکل خودکمترباجریان هوامقاومت کند
herdic کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
marine insurance بیمه دریایی
marine insurance بیمه بحری
class d allotment کسورات بیمه
premiums وثیقه حق بیمه
premium مبلغ بیمه
assures بیمه کردن
assure بیمه کردن
co insurance بیمه مشترک
contingency insurance بیمه احتیاطی
comprehensive insurance بیمه کامل
comprehensive insurance بیمه جامع
coinsurance بیمه اتکایی
coinsurance بیمه مشترک
to u. a policy of insurance سند بیمه
insurance company شرکت بیمه
leading insurer بیمه گر اصلی
insurance broker دلال بیمه
health insurance بیمه بهداشت
health insurance بیمه تندرستی
health insurance بیمه بهداشتی
assured بیمه گزار
assured بیمه شده
insurance agent نماینده بیمه
industrial insurance بیمه صنعتی
insurability بیمه برداری
insurable بیمه شدنی
insurable بیمه کردنی
insurable قابل بیمه
insurance broker واسطه بیمه
unemployment insurance بیمه بیکاری
credit insurance بیمه اعتبار
joint insurance بیمه اشتراکی
wagering policy بیمه قماری
deductible فرانشیز بیمه
insured, policy holder بیمه شده
insurant بیمه گذار
employer's liability insurance company شرکت بیمه
premiums مبلغ بیمه
insurance cover پوشش بیمه
fire insurance بیمه حریق
insurance certificate گواهی بیمه
insurance certificate بیمه اتکایی
insurance certificate بیمه مشترک
insurance agent عامل بیمه
insurance policy سند بیمه
reinsurer بیمه گر اتکائی
insure بیمه کردن
national insurance بیمه ملی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com