Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
industrial insurance
بیمه صنعتی
Other Matches
valued policy
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
self insurance
بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
continuation clause
مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
excess loss cover
بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
exclusion clause
مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
accomodation line
قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
open policy
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
reassurance
بیمه اتکایی بیمه ثانوی
reassurances
بیمه اتکایی بیمه ثانوی
policies
بیمه نامه ورقه بیمه
policy
بیمه نامه ورقه بیمه
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
manufacturing
صنعتی
high wrought
صنعتی
technical
صنعتی
industrial water
اب صنعتی
industrial
صنعتی
industrial switch
کلید صنعتی
industrial unit
واحد صنعتی
industrial unions
اتحادیههای صنعتی
industrial management
مدیریت صنعتی
industrial psychology
روانشناسی صنعتی
industrial revolution
انقلاب صنعتی
industrialize
صنعتی کردن
industrial union
اتحادیه صنعتی
industrialising
صنعتی کردن
industrial building
ساختمان صنعتی
industrial building
بنای صنعتی
industrial area
منطقه صنعتی
industrial chemistry
شیمی صنعتی
plants
واحد صنعتی
industrial concern
بنگاه صنعتی
industrial consumption
مصرف صنعتی
engineering workshop
کارگاه صنعتی
industrial disputes
اختلافات صنعتی
industrial economics
اقتصاد صنعتی
industrial electronic
الکترونیک صنعتی
industrialises
صنعتی کردن
industrial espionage
جاسوسی صنعتی
industrial fluctuations
نوسانهای صنعتی
industrial frequency
فرکانس صنعتی
industrial wastewater
فاضلاب صنعتی
producer buyer
خریدار صنعتی
technical grade
خلوص صنعتی
trade effluent
فضولات صنعتی
applied economics
اقتصاد صنعتی
vertical union
اتحادیه صنعتی
plant
واحد صنعتی
industrial nations
کشورهای صنعتی
industrialism
سیستم صنعتی
industrial relations
روابط صنعتی
artless
غیر صنعتی
valve
شیر صنعتی
polytechnic
دانشکده صنعتی
polytechnics
دانشکده صنعتی
art bronze
برنز صنعتی
artful
ماهرانه صنعتی
industrialization
صنعتی کردن
industrialization
صنعتی شدن
industrialization
صنعتی سازی
industrializing
صنعتی کردن
industrializes
صنعتی کردن
industrial workers
کارگران صنعتی
technological
حرفهای صنعتی
technologically
حرفهای صنعتی
commercial efficiency
بازده صنعتی
mechnical
ماشینی صنعتی
polytechnical
دانشکده صنعتی
artificial magnet
مغناطیس صنعتی
artistical
هنرامیز صنعتی
an artistic production
عمل یا کار صنعتی
decreasing cost industry
هزینه نزولی صنعتی
applied economics engineer
مهندس اقتصاد صنعتی
art casting
ریخته گری صنعتی
industrial robot
دستگاه خودکار صنعتی
industrial reserve army
ارتش ذخیره صنعتی
industrial workers of the world
کارگران صنعتی جهان
the industrial quarter of the
محله صنعتی شهر
producer advertising
تبلیغ محصولات صنعتی
process of industrialization
فرایند صنعتی شدن
pilot plant
واحد ازمایش صنعتی
interphase transformer loss
تلفات پیچک صنعتی
manufactoring tape milling machine
دستگاه نورد صنعتی
industrial investment
سرمایه گذاری صنعتی
industrial classifications
طبقه بندی صنعتی
industrial capitalism
سرمایه داری صنعتی
valve
ولو
[شیر صنعتی]
index of industrial production
شاخص تولید صنعتی
bric-a-brac
خرده ریز صنعتی
industrial electric locomotive
لکوموتیو الکتریکی صنعتی
inartistically
بطور غیر صنعتی
industrial alternating current
جریان متناوب صنعتی
articlcs of virtu
کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
metonymical
دارای صنعتی که انراmetonym گویند
Industrial Architecture
معماری خانه های صنعتی
trade fixtures
الات صنعتی نصب شده
Midlands
ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
artlessly
بطور ساده یاغیر صنعتی
pastiches
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiche
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrializes
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial school
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
industrializing
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialises
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial electronic computer
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
industrialize
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrial instrument
دستگاه اندازه گیری صنعتی
industrialising
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
technologically
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technology
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technological
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
industrial data collection device
دستگاه صنعتی جمع اوری داده
technologies
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Industrial Aesthetic
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
Industrialized building
[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
Industrial Park
[طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
din
سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
pantechnicons
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
high Sierra specification
روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
an iconic statue
مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
pantechnicon
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
level premium
حق بیمه
cost,insurance,freight and exchange(cif&
بیمه
assurer
بیمه گر
insurer, underwriter
بیمه گر
insurance premium
حق بیمه
insurance permium
حق بیمه
aids to trade
بیمه
premium
حق بیمه
underwriters
بیمه گر
insurance
بیمه
insurer
بیمه گر
assurances
بیمه
assurance
بیمه
insurers
بیمه گر
insurance
حق بیمه
premiums
حق بیمه
underwriter
بیمه گر
value added
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
assurances
گستاخی بیمه
assurance
بیمه عمر
life assurance
بیمه عمر
assurance
گستاخی بیمه
life assurance
بیمه جان
reinsurance
بیمه اتکائی
old age insurance
بیمه بازنشستگی
pension insurance
بیمه بازنشستگی
health insurance
بیمه بهداشت
health insurance
بیمه تندرستی
health insurance
بیمه بهداشتی
life insurance
بیمه زندگی
hull insurance
بیمه بدنه
policy holder
دارنده بیمه
life insurance
بیمه عمر
assurances
بیمه عمر
premiums
مبلغ بیمه
assuring
بیمه کردن
reinsurance
بیمه اتکایی
insurable
بیمه کردنی
insurable
قابل بیمه
insurance agent
عامل بیمه
insurance agent
نماینده بیمه
insurance broker
واسطه بیمه
insurance certificate
بیمه مشترک
insurance certificate
گواهی بیمه
insurance cover
پوشش بیمه
joint insurance
بیمه اشتراکی
assured
بیمه گزار
insurant
بیمه گذار
insured, policy holder
بیمه شده
insurable
بیمه شدنی
insurability
بیمه برداری
property insurance
بیمه دارائی
reinsurance
بیمه مجدد
assures
بیمه کردن
assure
بیمه کردن
insurance company
شرکت بیمه
accident insurance
بیمه تصادفات
insurance certificate
بیمه اتکایی
marine insurance
بیمه بحری
marine insurance
بیمه دریایی
premiums
وثیقه حق بیمه
assured
بیمه شده
leading insurer
بیمه گر اصلی
actuaries
متخصص بیمه
insurance broker
دلال بیمه
blanket insurance
بیمه کلی
liability insurance
بیمه تعهدی
liability insurance
بیمه بدهی
actuaries
کارشناس بیمه
cargo insurance
بیمه محموله
cargo insurance
بیمه بار
cargo insurance
بیمه محمولات
insured
بیمه شونده
insured
بیمه گذار
class d allotment
کسورات بیمه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com