English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
English Persian
his sight could p darkness بینایی وی تاریکی رامی شکافت
Other Matches
scotopia بینایی در تاریکی
benighted گرفتار تاریکی شدن درکوهستان گرفتار در تاریکی
fission شکافت
cleavage شکافت
cleavages شکافت
fission شکافت هستهای
cleavage شکافت پذیری
spontancous fission شکافت خودانگیز
nuclear fission شکافت هستهای
social fission شکافت اجتماعی
cleavages شکافت پذیری
atomic fission شکافت اتمی
fissionable قابل شکافت
fission bomb بمب شکافت
fissionable شکافت پذیر
fissionable material مواد شکافت پذیر
obedience رامی
sagittarii رامی
sagittarius رامی
ramie رامی
docility رامی
rupturing عمل شکافت مینی شکل
ruptures عمل شکافت مینی شکل
rupture عمل شکافت مینی شکل
mansuetude حلم رامی
fission تجزیه بمب تجزیهای شکافت هستهای
rummy بازی ورق رامی
canasta نوعی بازی رامی
I am thinking of your own good. من خو بی شما رامی خواهم
murkiness تاریکی
nights تاریکی
darkness تاریکی
umbrage تاریکی
duskiness تاریکی
darkling در تاریکی
night تاریکی
dusk تاریکی
dusk تاریکی شب
nigritude تاریکی
obscuration تاریکی
owl light تاریکی
sombreness تاریکی
the opaque تاریکی
gloom تاریکی
Even a fool knows this . یک احمق هم این رامی داند
My shoes pinch. کفشها پایم رامی زند
This is precisely ( exactly) what I wanted to know . همین رامی خواستم بدانم
Water lays the dust. آب گرد وخاک رامی خواباند
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other. زبان همدیگر رامی فهمیم
convertor reactor راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند
dark adaptation تطبیق با تاریکی
opaqueness تاریکی تیرگی
dimness تاری تاریکی
scotopic adaptation انطباق با تاریکی
dark adaptation انطباق با تاریکی
mare تاریکی دریا
mares تاریکی دریا
achluophobia تاریکی هراسی
nyctophobia تاریکی هراسی
midnight دل شب تاریکی عمیق
What foreign language do you know? کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
His action is in the nature of sour grapes. اززور پسی اینکار رامی کند
Do you move in high circles ? آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
cribbage یکجور بازی ورق شبیه رامی
slater کسی که پوست خام رامی تراشد
gin rummy نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر
The sun rays dazzle (hit) the eyes. نور آفتاب چشم رامی زند
Do you know the definition (meaning) of this word? تعریف این لغت رامی دانید ؟
gloom تاریکی افسرده کننده
tenebrific تاریکی اور فلمانی
groping در تاریکی پی چیزی گشتن
gropes در تاریکی پی چیزی گشتن
dark adaptation عادت کردن به تاریکی
darkle در تاریکی پنهان شدن
onyx تاریکی پایین قرنیه
smoke screen موجب تاریکی وابهام
I bumped into the table in the dark. تو تاریکی خوردم به میز
grope در تاریکی پی چیزی گشتن
groped در تاریکی پی چیزی گشتن
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
wrists قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
trainbearer کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
Can you reckon the cost of the trip? هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
autobiographer کسی که تاریخچه زندگی خود رامی نویسد
wrist قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
fission products عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
tenebrous تاریک وتیره تاریکی اور
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
We lost our way in the dark. راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
peak voltmeter ولتمتری که مقدار برداری رامی سنجد ولتمتر پیک
sight بینایی
perceptivity بینایی
eyeing بینایی
second sight بینایی
eyes بینایی
visions بینایی
eying بینایی
vision بینایی
eyesight بینایی
spectral بینایی
spectrum بینایی
perspective بینایی
eye بینایی
sights بینایی
perspectives بینایی
pellagra یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
trichromatism بینایی سه فامی
tunnel vision بینایی کانونی
the sense of sight حس بینایی یا باصره
emmetropis بینایی طبیعی
vision test ازمون بینایی
visive وابسته به بینایی
visual acuity تیزی بینایی
visual axis محور بینایی
visual yellow زرد بینایی
field of vision میدان بینایی
far point برد بینایی
facial vision بینایی صورتی
emmetropia بینایی طبیعی
dichromatism بینایی دوفامی
asthenopia ضعف بینایی
quick sight بینایی تیز
optics علم بینایی
visual purple ارغوان بینایی
optometer بینایی سنج
optometry بینایی سنجی
optic nerve عصب بینایی
rhodopsin ارغوان بینایی
nervus opticus عصب بینایی
monocular vision بینایی یک چشمی
monochromatism بینایی تک فامی
optic وابسته به بینایی
discernment بصیرت بینایی
photopia بینایی درنورزیاد
epicanthus لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
parbuckle طناب دولاکه بان چلیک یاچیزدیگر رامی غلتانند باطناب غلتاندن
ametropia نقص انکساری بینایی
perceptiveness بینایی قوه مشاهده
astigmatism ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
campimeter میدان سنج بینایی
kenning نگاه قدرت بینایی
xanthocyanopsia بینایی زرد- ابی
perimeters میدان سنج بینایی
scope وسیله دیدبانی یا بینایی
optometric service قسمت بینایی سنجی
paropsis خراب شدن بینایی
optical instruments الات وابسته به بینایی
perimeter میدان سنج بینایی
manoptoscope برتری سنج بینایی
test chart لوحه بینایی سنجی
condensation cloud ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
orthoptic درست کننده نقص بینایی
hemeralopia کمی بینایی در نور زیاد
orthoptic وابسته به اصلاح نقص بینایی
eye glass شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
optometric service بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
red out از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
work in process کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
work in progress کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
toolkit software بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
surface of rupture سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
fission to yield ratio توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
spectroscope بینایی بین طیف بین
spectroscopy بینایی بین طیف بین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com