English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (5 milliseconds)
English Persian
seeing بینش رویت
Other Matches
payable at sight قابل پرداخت به محض رویت به رویت
intuition بینش
intuitions بینش
sight بینش
sights بینش
insights بینش
insight بینش
eyesight بینش
ken بینش
intelligence فهم بینش
percipience بینش وادراک
insight therapy بینش درمانی
seaman's eye بینش ملوانی
emotional insight بینش هیجانی
faculty of observation بینش مشاهدات جوی
insightful learning یادگیری بینش افرین
visionless فاقد حس بینش ومال اندیشی
at sight به رویت
sight رویت
sights رویت
macroscopic قابل رویت
draft at sight برات به رویت
sight draft برات به رویت
option of inspection خیار رویت
at sight بمحض رویت
apparent قابل رویت
sight رویت کردن
bill pay able at sight برات رویت
sights رویت کردن
visible قابل رویت
visibility قابلیت رویت
anchor in sight لنگر رویت شد
angle of sight زاویه رویت
visible نمایان قابل رویت
previews قبلا رویت کردن
visibles کالاهای قابل رویت
parallax-free <adj.> بدون اختلاف در رویت
preview قبلا رویت کردن
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
invisibles معاملات غیرقابل رویت
inenarrable غیر قابل رویت
visibility قابلیت دید قابل رویت بودن
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
the pot calls the kettle black دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
uncovered واضح قابل رویت غیر سری
Please face me when I'm talking to you. لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
What brazen cheek ! Ilike your impudence . بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
parallax اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
heliacal ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
discrimination حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
subaqueous ranging طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
chip خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chips خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
helical ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
reflected code سیستم کد گذاری که نمایش دو رویت اعداد دهی با یک بیت در زمان از یک عدد به بعدی تغییر میکند
angle of view زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
pot calling the kettle black <idiom> دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه
invisible assets دارائیهای نامرئی دارائیهای غیرقابل رویت
sight بازرسی کردن رویت کردن
sights بازرسی کردن رویت کردن
sensible قابل درک قابل رویت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com