English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
English Persian
frictional unemployment بیکاری اصطکاکی
Other Matches
natural rate hypothesis فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
frictional اصطکاکی
spirant اصطکاکی
friction velocity سرعت اصطکاکی
friction pile شمع اصطکاکی
friction clutch کلاچ اصطکاکی
tribophysics فیزیک اصطکاکی
contact mine مین اصطکاکی
expanding ring clutch کلاج اصطکاکی یا مالشی
circular friction saw اره کمانهای اصطکاکی
four column friction screw press پرس اصطکاکی چهار ستونی
gear friction losses تلفات اصطکاکی جعبه دنده
idless بیکاری
inoccupation بیکاری
idleness بیکاری
vacation بیکاری
sloth بیکاری
unemployment بیکاری
idly به بیکاری
vacations بیکاری
structural unemployment بیکاری ساختاری
marginal unemployment بیکاری نهائی
mass unemployment بیکاری انبوه
jobless وابسته به بیکاری
unemployment inflation dilemma معمای بیکاری
voluntary unemployment بیکاری ارادی
off hours ساعات بیکاری
unemployment insurance بیمه بیکاری
rate of unemployment نرخ بیکاری
unemployment rate نرخ بیکاری
technological unemployment بیکاری فنی
residual unemployment بیکاری باقیمانده
seasonal unemployment بیکاری فصلی
structural unemployment بیکاری بنیادی
In ones spare time . دروقت بیکاری
latency زمان بیکاری
down time زمان بیکاری
an off day روز بیکاری
chronic unemployment بیکاری مزمن
idle hours ساعتهای بیکاری
intellectual unemployment بیکاری تحصیلکرده ها
disguised unemployment بیکاری نامرئی
disguised unemployment بیکاری پنهان
cyclical unemployment بیکاری دورانی
cyclical unemployment بیکاری ادواری
hidden unemployment بیکاری پنهان
dole حق بیمه ایام بیکاری
quantity of leisure مقدار ساعات بیکاری
unemployment fund صندوق تامین بیکاری
kief بنگ کیف بیکاری
involuntary unemployment بیکاری غیر ارادی
natural unemployment rate نرخ بیکاری طبیعی
inactively از روی بیکاری بطورغیرفعال
idlesse بیکاری تنبلی بطالت
idleness بیکاری تنبلی بطالت
vacant hours ساعات بیکاری یا فراغت
Time hangs heavily on my hands. از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
technological unemployment بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
idle time دوره فترت زمان بیکاری
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
inflationary gap بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
lay off فصل کم کاری دوره بیکاری
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
leisure hours ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
I am obsessed by fear of unemployment . تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
frictional unemployment بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
mondayish بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
new deal برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
phillips curve منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com