Dictiornary-Farsi | بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن ) | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (37 milliseconds)

English	Persian
To go for each other.	بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )


Other Matches

each other	بیکدیگر
corresponsive	مربوط بیکدیگر
interdepend	بیکدیگر متکی بودن
interdependent	متکی یاموکول بیکدیگر
syndactylism	پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
to d. a leap	جرات پریدن کردن
fly	پرواز کردن پریدن
they are sworn frends	بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
bounce	پریدن گزاف گویی کردن
bucks	بالا پریدن وقوز کردن
tumble	جست وخیز کردن پریدن
buck	بالا پریدن وقوز کردن
bounced	پریدن گزاف گویی کردن
tumbled	جست وخیز کردن پریدن
bounces	پریدن گزاف گویی کردن
tumbles	جست وخیز کردن پریدن
hyphens	برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
hyphen	برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
to snap one's nose or head off	بکسی پریدن واوقات تلخی کردن
disputes	نزاع کردن
wrangling	نزاع کردن
tussling	نزاع کردن
jars	نزاع کردن
to pull caps	نزاع کردن
tussles	نزاع کردن
quarrel	نزاع کردن
quarreled	نزاع کردن
quarreling	نزاع کردن
wrangles	نزاع کردن
tussle	نزاع کردن
dispute	نزاع کردن
tussled	نزاع کردن
jar	نزاع کردن
jarred	نزاع کردن
flite	نزاع کردن
wrangle	نزاع کردن
disputed	نزاع کردن
wrangled	نزاع کردن
quarrelled	نزاع کردن
fight	نزاع کردن
fights	نزاع کردن
to fall out	نزاع کردن
quarrels	نزاع کردن
quarrelling	نزاع کردن
disputing	نزاع کردن
brawled	نزاع وجدال کردن
brawling	نزاع وجدال کردن
tousle	مچاله کردن نزاع
brawl	نزاع وجدال کردن
scraps	نزاع اوراق کردن
scrap	نزاع اوراق کردن
scrapping	نزاع اوراق کردن
scrapped	نزاع اوراق کردن
brawls	نزاع وجدال کردن
bail out	به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
To come to blows .	دست به یقه شدن ( نزاع کردن )
strive	جدوجهد کردن نزاع کردن
strived	جدوجهد کردن نزاع کردن
striven	جدوجهد کردن نزاع کردن
strives	جدوجهد کردن نزاع کردن
striving	جدوجهد کردن نزاع کردن
to brachiate	از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
jumps	پریدن
start up	از جا پریدن
springs	پریدن
popping	پریدن
skip	پریدن
spring	پریدن
to start up	از جا پریدن
to take off	پریدن
to take ones flight	پریدن
skipped	پریدن
skips	پریدن
jump	پریدن
jumped	پریدن
kickover	زدن و پریدن
shying	ازجا پریدن
shyer	ازجا پریدن
snap a person's nose off	بکسی پریدن
shy	ازجا پریدن
shies	ازجا پریدن
shied	ازجا پریدن
hips	جستن پریدن
snap a person's head off	بکسی پریدن
skitter	پریدن وسرخوردن
splash line	خط پریدن به اب در غواصی
pole vault	بانیزه پریدن
pole vaults	بانیزه پریدن
to fly away	پریدن ورفتن
hip	جستن پریدن
to skip rope	از طناب پریدن
bail out	پریدن از هواپیما
stowing	پریدن انباشتن
stow	پریدن انباشتن
stows	پریدن انباشتن
To jump . To be startled.	ازجا پریدن
pops	پراندن پریدن
shyest	ازجا پریدن
glides	سبک پریدن
pop	پراندن پریدن
glide	سبک پریدن
stowed	پریدن انباشتن
popped	پراندن پریدن
glided	سبک پریدن
takeoffs	ازجا پریدن وبلندشدن
takeoff	ازجا پریدن وبلندشدن
spouts	پریدن فواره زدن
vault	جست زدن پریدن
spouting	پریدن فواره زدن
fly	گریختن پریدن پرواز
hods	بالا وپایین پریدن
hurdles	از روی مانع پریدن
spouted	پریدن فواره زدن
spout	پریدن فواره زدن
hod	بالا وپایین پریدن
vaults	جست زدن پریدن
bail out	پریدن و شیرجه رفتن در اب
To jump across the stream.	ازروی نهر آب پریدن
bucks	ازروی خرک پریدن
buck	ازروی خرک پریدن
hurdle	از روی مانع پریدن
springs	حالت ارتجاعی فنر پریدن
hurdles	از روی پرچین یاچارچوب پریدن
spring	حالت ارتجاعی فنر پریدن
jounce	بشدت بالا و پایین پریدن
hurdle	از روی پرچین یاچارچوب پریدن
dissension	نزاع
disputing	نزاع
waning	نزاع
war	نزاع
wrangling	نزاع
wane	نزاع
fighting	نزاع
disputes	نزاع
dispute	نزاع
disputed	نزاع
factions	نزاع
wanes	نزاع
waned	نزاع
strife	نزاع
falling-out	نزاع
battling	نزاع
spars	نزاع
battles	نزاع
battled	نزاع
battle	نزاع
wrangle	نزاع
wrangled	نزاع
wrangles	نزاع
dustup	نزاع
falling out	نزاع
faction	نزاع
brangle	نزاع
jarring	نزاع
wars	نزاع
hotwar	نزاع
embroilment	نزاع
contretemps	نزاع
affray	نزاع
quarrelling	نزاع
quarreling	نزاع
quarrelled	نزاع
row	نزاع
fuss	نزاع
quarrels	نزاع
fussed	نزاع
fusses	نزاع
fussing	نزاع
rowed	نزاع
rows	نزاع
scuffles	نزاع
scuffle	نزاع
scuffling	نزاع
tussled	نزاع
tussles	نزاع
scuffled	نزاع
quarrel	نزاع
quarreled	نزاع
tussling	نزاع
tussle	نزاع
sparred	نزاع
spar	نزاع
strifeless	بی نزاع
jumped	پریدن با چتر پرش اسب از مانع
front underlock	خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
To jump down somebodys throat.	ناگهان وسط حرف کسی پریدن
crash the gate <idiom>	بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
to jump up at somebody	به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jumps	پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump	پریدن با چتر پرش اسب از مانع
disputes	مشاجره نزاع
the root of dispute	مایه نزاع
squeal	دعوا نزاع
contentiousness	نزاع طلبی
disputing	منازعه نزاع
disputed	مشاجره نزاع
fray	نبرد نزاع
barrator	اهل نزاع
war	محاربه نزاع
quarrelsomely	نزاع طلبانه