English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
publican بیگانه صاحب میخانه
publicans بیگانه صاحب میخانه
Other Matches
pub میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
pubs میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
foreignism رسم بیگانه بیگانه پرستی
jointer صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
taverns میخانه
public house میخانه
public houses میخانه
watering hole میخانه
watering holes میخانه
alehouse میخانه
bar میخانه
tavern میخانه
cabarets میخانه
cabaret میخانه
pot house میخانه
pothouse میخانه
barmaids پیشخدمت میخانه
howff میعادگاه میخانه
pub crawls میخانه گردی
pub crawl میخانه گردی
howf میعادگاه میخانه
tapster پیشخدمت میخانه
taverner میخانه دار
barmaids خادمهء میخانه
barmaid پیشخدمت میخانه
barmaid خادمهء میخانه
wine vault میخانه سرداب شرابی
pub crawls میخانه گردی کردن
groggery نوشابه فروشی میخانه
pub crawl میخانه گردی کردن
pub crawls از یک میخانه به میخانهی دیگر رفتن
pub crawl از یک میخانه به میخانهی دیگر رفتن
only بس بیگانه
foreign بیگانه
exotic بیگانه
peregrin or rine بیگانه
peregrine بیگانه
barbarians بیگانه
xenophobe بیگانه
barbarian بیگانه
abroad بیگانه
stranger بیگانه
oversea بیگانه
foreigner بیگانه
foreigners بیگانه
aliens بیگانه
alien بیگانه
strange بیگانه
strangest بیگانه
outsider بیگانه
barbarous بیگانه
outsiders بیگانه
xenophile بیگانه دوست
xenocentrism بیگانه محوری
stranger بیگانه کردن
xenophile بیگانه پرست
xenophilism بیگانه پرستی
xenophilous بیگانه پرست
abroad ممالک بیگانه
xenoplastic همزیست با بیگانه
xenophobe دشمن بیگانه
xenophobe بیگانه ترس
foreing currency پول بیگانه
estrangements بیگانه کردن
foreign subjects اتباع بیگانه
foreignism اصطلاح بیگانه
loanword واژه بیگانه
estrangement بیگانه کردن
xenophobia بیگانه هراسی
xenophobia بیگانه ترسی
holozoic بیگانه خوار
overseas کشورهای بیگانه
outlandish بیگانه وار
foreignlegion هنگ بیگانه
phagocytosis بیگانه خواری
xenoglossophilia عشق به زبانهای بیگانه
overseas agent نماینده درکشور بیگانه
phagocyte سلول بیگانه خوار
xenoglossophobia هراس از زبانهای بیگانه
foreign value system نظام ارزشی بیگانه
foreignize بیگانه کردن یاشدن
macrophage یاخته بیگانه خواردرشت
non-resident alien [NRA] بیگانه غیر مقیم
barbarize بیگانه یا وحشی شدن
currencies ارز پول بیگانه
currency ارز پول بیگانه
estrange بیگانه کردن دورکردن
he is no linguist زبان بیگانه نمیداند
strangers بطور غریب یا بیگانه
strangely بطور غریب یا بیگانه
foreignize حالت بیگانه دادن یایافتن
gringo بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
neophyte گونه بیگانه [گیاه شناسی]
phagotroph ریزه پرواره بیگانه خوار
invasive species گونه بیگانه [گیاه شناسی]
alien species گونه بیگانه [گیاه شناسی]
indenting سفارش خرید از کشور بیگانه
indent سفارش خرید از کشور بیگانه
gringos بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
exotic گونه بیگانه [گیاه شناسی]
invasive exotic گونه بیگانه [گیاه شناسی]
the a.of boreign words اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
indents سفارش خرید از کشور بیگانه
barbarize با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
disunites باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunited باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disuniting باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunite باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
phagocytize در اثر بیگانه خواری تحلیل رفتن
tramontane واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
alienability قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
enclaves ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclave ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
to purify the person language زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
exclave ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
ablegate مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
short haul کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
enclave ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclaves ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
short-haul کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
owner صاحب
owners صاحب
masters صاحب
mastered صاحب
master صاحب
padrone صاحب
lords صاحب
ownerless بی صاحب
lord صاحب
lessor صاحب ملک
in the saddle صاحب اختیار
landholder صاحب ملک
in power صاحب مقام
land lady زن صاحب ملک
feudary صاحب تیول
feudatory صاحب تیول
free ball توپ بی صاحب
grantee صاحب امتیاز
nursery man صاحب قلمستان
homeowners صاحب خانه
homeowner صاحب خانه
restauranteur صاحب رستوران
of consequence صاحب شان
officiary صاحب منصب
owner of a property صاحب ملک
titlist صاحب سندمالکیت
stock holder صاحب سهم
permit holder صاحب جواز
slaveholder صاحب برده
shop keeper صاحب دکان
shipowner صاحب کشتی
sharecropper صاحب نسق
office-holder صاحب مقام
office-holders صاحب مقام
notary public صاحب محضر
licence owner صاحب امتیاز
liege صاحب تیول
man of place صاحب منصب
man of place صاحب مقام
manufaturer صاحب کارخانه
master of the time صاحب الزمان
monopolist صاحب انحصار
no man's land سرزمین بی صاحب
Distinguished . Titled. صاحب عنوان
seignior صاحب تیول
masters ارباب صاحب
restaurateur صاحب رستوران
laird صاحب زمین
lairds صاحب زمین
industrialists صاحب صنعت
innkeeper صاحب مسافرخانه
industrialist صاحب صنعت
innkeepers صاحب مسافرخانه
housemother زن صاحب خانه
licensees صاحب جواز
housemothers زن صاحب خانه
officer صاحب منصب
officers صاحب منصب
signatories صاحب امضا
licensee صاحب جواز
signatory صاحب امضا
official صاحب منصب
waif مال بی صاحب
restaurateurs صاحب رستوران
shareholder صاحب سهم
shareholders صاحب سهم
mastered ارباب صاحب
beneficent صاحب کرم
master ارباب صاحب
resolute صاحب عزم
landlady زن صاحب ملک
landladies زن صاحب ملک
landowners صاحب ملک
landowner صاحب ملک
inviolable صاحب حرمت
clear-sighted صاحب نظر
printers صاحب چاپخانه
printer صاحب چاپخانه
stockholders صاحب سهم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com