Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
on cne's own initiative
بی انکه کسی گفته باشد
Other Matches
affimable
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
inoffensively
بی انکه زننده باشد
frothily
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
irrelatively
بی انکه وابستگی داشته باشد
ineffectively
بی انکه اثری داشته باشد
numbly
بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
inartistically
بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
for no p reason
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
pointlessly
بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
inefficaciously
ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
to drag in a subject
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
forwarding merchant
حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
customs of war
اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
equitable mortgage
بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
to die a dry death
مردن بدون انکه علت مرگ غرق شدن یاکشته شدن باشد
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
ipso dixit
گفته بی دلیل گفته استبدادی
or
یا انکه
one who
انکه
that which
انکه
whoever
هر انکه
he who
انکه
encke
انکه
that
که برای انکه
provided
مشروط به انکه
in the second place
دوم انکه
secondly
دوم انکه
before
پیش انکه
tenthly
دهم انکه
seventhly
هفتم انکه
on one side
<adv.>
یکی انکه
on the one hand
<adv.>
یکی انکه
imprlmis
نخست انکه
for one thing
<adv.>
یکی انکه
ninthly
نهم انکه
on the condition that
به شرط انکه
for one thing
یکی انکه
imprimis
اول انکه
even if
ولو انکه
provided
بشرط انکه
while
حال انکه
his reputed son died
انکه پس اوبشمارمیرفت مرد
his reputed son died
انکه مشهوربودپسراوست مرد
harmlessly
بی انکه اسیبی رساند
lastly
اخر از همه انکه
without his knowing it
بدون انکه بداند
innocuously
بی انکه گزندی رساند
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
out of sigt out of mind
از دل برود هر انکه از دیده برفت
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
affirmance
افهارسخنی بقیدراستی وقطعیت بی انکه سوگندی بخورند
orthopaedy
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
parathesis
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
permanent set
حالت ثابت فلزپس از انکه کارکرده و فشاردیده است
inexorably
بی انکه نرم شودیا بلابه کسی گوش دهد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
tie in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-ins
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
to spray a tree
داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
tie-in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
sayings
گفته
saying
گفته
parol
گفته
statements
گفته
statement
گفته
doctrine
گفته
I was told ...
به من گفته شد ...
dixit
گفته
dicta
گفته
dite
گفته
sentence
گفته
sentences
گفته
doctrines
گفته
sentencing
گفته
sacks
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
fetch ahead
فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
sack
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
laconism
گفته پر مغز
termed
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
stated
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
that was said above
که درفوق گفته شد
that was said above
که دربالا گفته شد
tag
گفته مبتذل
tags
گفته مبتذل
he is said to have fled
گفته اند
to leave unsaid
نا گفته گذاردن
mentioned
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
missatement
گفته نادرست
unsay
گفته نشدن
so saying
اینرا گفته
It is being said that ...
گفته می شود که ...
named
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
said
گفته شده
statement
گفته بیانیه
statements
گفته بیانیه
maxim
گفته اخلاقی
told
گفته شده
ipsedixit
گفته محض
maxims
گفته اخلاقی
ipso dixit
گفته محض
spoken
گفته شده
bywords
گفته اخلاقی
byword
گفته اخلاقی
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
foregoning
پیش گفته شده
afore-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
aforementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
abovementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
above-quoted
<adj.>
گفته شده در بالا
above-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
it is well said
خوب گفته اند
ipsedixit
خود او گفته است
it is truly said
راست گفته اند
It is an old saying that …
از قدیم گفته اند که ...
d. of a statement
تکذیب گفته ایی
direct oration
گفته یا قول مستقیم
divers statements
گفته هایی چند
ipso dixit
او خود گفته است
If only you had told me .
کاش به من گفته بودی
aforesid
پیش گفته شده
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
above said
بالا گفته شده
recanted
گفته خود را تکذیب کردن
in p of my statement
برای اثبات گفته خودم
dictums
گفته افهار نظر قضایی
in proof of his statement
برای اثبات گفته خود
Enough has been said!
به اندازه کافی گفته شده!
recant
گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ...
لازم هست که گفته بشه که ...
indirect oration
گفته یا قول غیر مستقیم
recanting
گفته خود را تکذیب کردن
dictum
گفته افهار نظر قضایی
ipsissima verba
عین بیانات و گفته شخص
put in
<idiom>
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
recants
گفته خود را تکذیب کردن
Actions speak louder than words .
دو صد گفته چونیم کردار نیست
I told you , didnt I ?
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
undershot
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
non collegiate
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
action speaks louder than words
<proverb>
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
What you say is true in a sense .
گفته شما به معنایی صحیح است
to repeat oneself
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
it say in the bible that
درکتاب مقدس گفته شده است
per
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
latest event time
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
ana
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
post classical
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
A constant guest is never welcome .
<proverb>
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
infants
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
permanent structures
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
Thank God!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
push pop stack
ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
praecocial
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
gymnopaedic
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
rub something in
<idiom>
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
pregnant use of a verb
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
unpriced
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
counsel
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
nibbles
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
CD quality
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
nibbled
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
academic freedom
آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
individualism
فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
misdirection
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
notobranchiate
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
to jump on somebody
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose
<idiom>
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
shaggy ugs
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com