Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
eyeless
بی بصیرت بی دیده
Other Matches
insight
بصیرت
discreetnss
بصیرت
discreetness
بصیرت
insights
بصیرت
ken
بصیرت
blind
بی بصیرت
visions
بصیرت
blinds
بی بصیرت
vision
بصیرت
second sight
بصیرت
knowledge
بصیرت
foresight
بصیرت
clairvoyance
بصیرت
imperceptive
بی بصیرت
impercipient
بی بصیرت
blinded
بی بصیرت
discretion
بصیرت
clear sightedness
بصیرت تیزنظری
discernment
بصیرت بینایی
to in sight into something
بصیرت داشتن
intuition
فراست بصیرت
intuitions
فراست بصیرت
discreetly
از روی بصیرت
diplomatically
از روی مهارت و بصیرت
impercipient
بی احساس ادم بی بصیرت
profoundness
بصیرت کامل تبحر
dim sighted
دارای غباردرچشم بی بصیرت
intelligently
از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
paranoia
جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
discerningly
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
eyeing
دیده
eye
دیده
eyes
دیده
eying
دیده
eye water
اب دیده
worldly-wise
جهان دیده
indiscernible
دیده نشدنی
lookouts
دیده بان
invisible
دیده نشدنی
lookout
دیده بان
scouting
دیده وری
vedette
دیده ورسوار
unsight
دیده نشده
light struck
نور دیده
light of one's eyes
نور دیده
in sight
دیده شدنی
hardened steel
فولاد اب دیده
enntinel
دیده بان
pitched
تهیه دیده
scouts
دیده وری
scout car
خودرو دیده ور
scouted
دیده وری
scout
دیده وری
sightless
دیده نشده
feeders
دیده بان
feeder
دیده بان
lost
زیان دیده
monitoring
دیده بانی
imperceptible
دیده نشدنی
damaged
خسارت دیده
observers
دیده بان
feelers
دیده بان
feeler
دیده بان
observer
دیده بان
visible
دیده شدنی
worldly wise
جهان دیده
weatherbeaten
باد و باران دیده
cheesed off
آزار دیده-اذیتشده
sentinels
دیده بان کشیک
sunbaked
حرارت افتاب دیده
suffering economy
اقتصاد اسیب دیده
I have visited Europe time and again.
بارها اروپا را دیده ام.
scouts
دیده وری کردن
stager
گرگ باران دیده
damaged shipments
کالاهای اسیب دیده
observational
وابسته به دیده بانی
sentinel
دیده بان کشیک
scouted
دیده وری کردن
injured parties
طرف صدمه دیده
injured parties
طرف خسارت دیده
you have been seen
دیده شده اید
injured party
طرف صدمه دیده
scout
دیده وری کردن
injured party
طرف خسارت دیده
brain injured
اسیب دیده مغزی
cauliflowr ear
گوش اسیب دیده
garrets
برج دیده بانی
garret
برج دیده بانی
damaged shipments
محموله خسارت دیده
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
گرگ باران دیده .
had i seen him
اگر من او را دیده بودم
invisibly
چنانکه دیده نشود
monitors
دیده بانی کردن
injured muscle
عضله اسیب دیده
it is of frequent
بسیار دیده میشود
monitored
دیده بانی کردن
heat affected zone
منطقه حرارت دیده
espying
دیده بانی کردن
monitor
دیده بانی کردن
shock concrete
بتن ضرب دیده
espy
دیده بانی کردن
espies
دیده بانی کردن
espied
دیده بانی کردن
forward post
پستهای دیده ور جلو
software mointor
دیده بان نرم افزاری
unobserved fire
تیر دیده بانی نشده
out of sight out of mind
از دل برود هر انچه از دیده برفت
damaged in transit
صدمه دیده هنگام ترانزیت
seasoned troops
ارتش ورزیده و جنگ دیده
seasoned soldier
سرباز ورزیده و جنگ دیده
My hand is bruised.
دستم ضرب دیده است
battlefield evacuation
تخلیه پرسنل اسیب دیده
blind gate
دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
out of sigt out of mind
از دل برود هر انکه از دیده برفت
i cannot place you
نمیدانم شما را کجا دیده ام
injured person
آدم آسیب دیده
[زخمی]
you have perhaps seen it
شاید انرا دیده باشید
bird's eye view
منظرهای که از بلندی دیده میشود
It can be seen from a distance of two kilometers .
از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
visible roof
سقفی که از درون دیده شود
bird's eye views
منظرهای که از بلندی دیده میشود
trainband
گروه نظامی تعلیمات دیده
Long absent, soon forgotten.
<proverb>
از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
visibility was poor
چیزها درست دیده نمیشد
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
picketed
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
backward
بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
There were some angry looks in the crowd .
قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
you have perhaps seen it
ممکن است انرا دیده باشید
ding
قسمت اسیب دیده تخته موج
picket
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
to come in to notice
دیده شدن روی کار امدن
pickets
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
salvage
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaged
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
visually
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
backwards
بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
visuals
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
the eye is bigger than the belly
<proverb>
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
one in the dark
میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
salvages
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
bird's eye perspective
پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
annunciator
ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
scouted
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
nerved
قطع عصب پای اسیب دیده اسب
blind hole
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
scout
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouted
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
He is a seasoned veteran . He has been through the mI'll . He has seen the lot .
گرگ با لا دیده است ( آدم مجرب وآزموده )
I ran away lest I should be seen .
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
salvaging
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
scouts
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scout
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
short round
فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
disabled list
فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
hidden
اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
fog dog
روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
this word occurs in gulistan p
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
phosphene
حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
positive
که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see.
از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
lanugo
کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
recognizes
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizing
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
corposant
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
put down
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put-down
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put-downs
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
dual
دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
many
اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
infinity
مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
recognize
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognising
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
keloid or cheloid
یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
recognises
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
grand slam
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slams
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
iguanodon
سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
addax
یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
carnation border
حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
rill erosion
این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
accadian
که قبل از زبان اشوری رایج بوده و درکتیبههای میخی دیده شده است
hidden
پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
lagged
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
cloud design
طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
reads
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
distress
توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com