English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English Persian
deprival بی بهره سازی
divestiture بی بهره سازی
divestment بی بهره سازی
Search result with all words
ouster بی بهره سازی محروم سازی
resource leveling زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
Other Matches
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
diminishing marginal productivity بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
yield بهره
yielded بهره
gains بهره
efficiency بهره
exploited بهره ده
yields بهره
interests بهره
exploiters بهره کش
exploiter بهره کش
interest بهره
quotient بهره
gained بهره
quotients بهره
portions بهره
portion بهره
gain بهره
efficient بهره ور
productive بهره زا
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
gavel بهره غیرمجاز
divested بی بهره کردن
resipatory quotient بهره تنفسی
divests بی بهره کردن
gavels بهره غیرمجاز
sweatshop بهره کشخانه
divesting بی بهره کردن
transducer gain بهره دگرسازی
rq بهره تنفسی
deprives بی بهره کردن
depriving بی بهره کردن
high interest بهره سنگین
exploited class طبقه بهره ده
exploitative character منش بهره کش
efficiency بهره وری
cheap money پول با بهره کم
divest بی بهره کردن
exploitation بهره کشی
legal interest بهره قانونی
exploitation بهره برداری
deprive بی بهره کردن
exploiting class طبقه بهره کش
productivity بهره وری
interest بهره [اقتصاد]
operation بهره برداری
declaration of interest اعلام بهره
interest سودیا بهره
passive debt وام بی بهره
interest for delay بهره دیرکرد
interest rate نرخ بهره
interests سودیا بهره
laser gain بهره لیزر
economic rent بهره اقتصادی
rate of interest نرخ بهره
rat of interest نرخ بهره
contango بهره دیرکرد
quantum yield بهره کوانتومی
put out to interest به بهره گذاشتن
pure interest بهره خالص
economic rent بهره مالکانه
share بهره قسمت
shared بهره قسمت
shares بهره قسمت
lot بهره قسمت
lot بخش بهره
productive work کار بهره زا
optimising بهره بردن
utilisations بهره برداری ها
loan interest بهره وام
voltage gain بهره ولتاژ
lending rate بهره - نزولپول
sweatshops بهره کشخانه
using بهره برداری
accrued interest بهره متعلقه
compound interest بهره مرکب
usage بهره برداری
exploitation [utilization] بهره برداری
benefic بهره بردار
usages بهره برداری ها
at % interest با بهره 21 درصد
advantage by illness بهره بیماری
abusing بهره کشی
abused بهره کشی
utilization بهره برداری
abuse بهره کشی
utilizations بهره برداری ها
gain بهره برداری
utilisation [British] بهره برداری
default interest بهره معوق
abuses بهره کشی
dispossessor بی بهره سازنده
gains بهره تقویت
factor payments بهره وسود
antenna gain بهره انتن
gained بهره تقویت
high interest بهره گران
gain بهره تقویت
bank interest بهره بانکی
gains بهره برداری
gained بهره برداری
infatute ازخرد بی بهره کردن
tapping بهره برداری کردن از
tap بهره برداری کردن از
average productivity بهره دهی متوسط
landuse بهره وری از زمین
out law از حقوق بی بهره کردن
tapped بهره برداری کردن از
gain سود بردن بهره
effective interest rate نرخ بهره موثر
utilizes بهره برداری کردن
myrmecophilous بهره برنده ازمورچه
emergency operation بهره برداری اضطراری
utilize بهره برداری کردن
gains سود بردن بهره
utilises بهره برداری کردن
utilizing بهره برداری کردن
principal and interest اصل پول و بهره
exploiting بهره برداری کردن از
per capita productivity بهره وری سرانه
utilised بهره برداری کردن
exploits بهره برداری کردن از
prime rate نرخ بهره پایه
exploit بهره برداری کردن از
enjoy برخوردارشدن از بهره مندشدن از
gained سود بردن بهره
interest profit عایدی حاصل از بهره
paranosis بهره کشی از بیماری
interest free loan وام بدون بهره
secondary gain بهره ثانوی بیماری
paranosic gain بهره اصلی بیماری
primary gain بهره اصلی بیماری
epinosic gain بهره ثانوی بیماری
utilising بهره برداری کردن
prime rate of interest نرخ بهره ترجیحی
it was sold at 0 year's p بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
high rate of interest نرخ سنگین بهره
maximum value مقدار بهره برداری
operating budget بودجه بهره برداری
market rate of interest نرخ بهره بازار
operating cost هزینه بهره برداری
marginal productivity بهره وری نهائی
respiratory exchange index شاخص بهره تنفسی
nominal interest rate نرخ بهره اسمی
royalties حق بهره برداری از چیزی
sexual abuse بهره کشی جنسی
high rate of interest نرخ بالای بهره
enjoyment بهره مند شدن از
utilization statistics امار بهره وری
enjoys برخوردارشدن از بهره مندشدن از
child abuse بهره کشی از کودک
beneficiary بهره بردار ذیحق
bank rate نرخ بهره بانکی
factor productivity بهره دهی عوامل
beneficiaries بهره بردار ذیحق
high efficiency ضریب بهره بالا
exploitation of labor بهره کشی کارگر
exploitation of colonies بهره کشی مستعمرات
royalty حق بهره برداری از چیزی
underutilization of labor کم بهره گیری از کارگر
real interest rate نرخ بهره واقعی
interest rate per annum نرخ بهره سالانه
i paid the debt plus interest بدهی را با بهره ان دادم
passive پدافندغیر عامل بی بهره
neutral rate of interest نرخ بهره خنثی
margin productivity حد بهره وری تولید
real rate of interest نرخ بهره واقعی
rate of yield نرخ بهره موثر
ready for use اماده بهره برداری
to put out money to interest پول به بهره گذاشتن
natural rate of interest نرخ بهره طبیعی
money rate of interest نرخ بهره پولی
sweatshops کارگاه بهره کشی
sweatshop کارگاه بهره کشی
passives پدافندغیر عامل بی بهره
pure rate of interest نرخ بهره خالص
money lender پول به بهره گذار
enjoying برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoyed برخوردارشدن از بهره مندشدن از
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com