Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
incogitant	بی خیال فارغ البال
Other Matches
valedictorians	دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
valedictorian	دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
at leisure	فارغ
alumnus	فارغ التحصیل
graduation	فارغ التحصیلی
selfless	فارغ از خود
disengaged	فارغ خالی
love less	فارغ از عشق
to be through	فارغ شدن
graduating	فارغ التحصیل
heart whole	فارغ از عشق
graduate	فارغ التحصیل
graduates	فارغ التحصیل
to get through with	فارغ شدن از
to come out of the woods <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
to be over the worst <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
to be off the hook <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
to be over the hump [American] <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
graduate	فارغ التحصیل شدن
alumna	دختر یا زن فارغ التحصیل
commencement	جشن فارغ التحصیلی
graduates	فارغ التحصیل شدن
graduating	فارغ التحصیل شدن
to be out of the woods <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
On the occasion of the graduation ceremonies .	به منا سبت جشن فارغ التحصیلی
graduation	اخذ درجه فارغ التحصیل شدن
academist	عضو فرهنگستان فارغ التحصیل یا دانشجوی اکادمی
gaduate	لیسانسیه فارغ التحصیل پیمانه درجه دار
to put the kibsosh on any one	کسیرابوریاخاموش کردن کسیراشکست دادن وازدستش فارغ شدن
national educational computing conferenc	جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
salutatorian	دانشجوی ایراد کننده نطق افتتاحیه جشن فارغ التحصیلی
mortarboard	کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
mortarboards	کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
gaduate	مشمول مالیات تصاعدی فارغ التحصیل شدن دوره اموزشگاهی رابپایان رساندن
inapprehensive	بی خیال
phantasma	خیال
fantasy	خیال
fantasies	خیال
humored	خیال
humoring	خیال
humours	خیال
humour	خیال
idealogy	خیال
humouring	خیال
humoured	خیال
apparition	خیال
apparitions	خیال
fancies	خیال
fanciest	خیال
fancying	خیال
fata morgana	خیال
fantasm	خیال
doubleganger	خیال
fancied	خیال
notional	خیال
figment	خیال
figments	خیال
mind	خیال
minding	خیال
minds	خیال
spectrum	خیال
whim	خیال
whims	خیال
fancy	خیال
conceptualization	خیال
phantasy	خیال
intention	خیال
dump	خیال
notion	خیال
notions	خیال
wraith	خیال
wraiths	خیال
hallucination	خیال
hallucinations	خیال
carefree	بی خیال
fiction	خیال
get off	بی خیال شدن
designs	خیال
intentions	خیال
plan	خیال
plans	خیال
design	خیال
fictions	خیال
phantom	خیال
ideology	خیال
ideologies	خیال
freewheeling	بی خیال
humors	خیال
phantoms	خیال
futurism	خیال پرستی
scatter brained	پریشان خیال
far away	پریشان خیال
forced fantasy	خیال فراخوانده
revery	خیال خام
fancy free	عاری از خیال
cloud castle	خیال خام
day dreaming	خیال پروری
daydreamer	خیال باف
puzzleheaded	اشفته خیال
revery	خیال واهی
maya	خواب و خیال
supposable	خیال کردن
going to	خیال داشتن
ideation	خیال اندیشی
flights of fancy	بال خیال
high flying	خیال پرور
humor	خیال مزاح
i intend to stay here	خیال دارم که ...
absent	پریشان خیال
ideas	فکر خیال
he thought	خیال می کرد
he changed his mind	از ان خیال منصرف شد
sitting duck <idiom>	بی خیال نشستن
absent-minded <idiom>	فراموش خیال
wool-gathering	خواب و خیال
harebrained	بیفکرو خیال
specter	خیال وفکر
whim wham	خیال وسواس
imaginative <adj.>	خیال آفرین
ideate	خیال کردن
high flying	بلند خیال
deemed	خیال کردن
absent-minded	پریشان خیال
absent minded	پریشان خیال
abstracted	پریشان خیال
starry-eyed	خیال پرور
starry-eyed	خیال اندیش
starry eyed	خیال پرور
starry eyed	خیال اندیش
visions	خیال تصور
vision	خیال تصور
idea	فکر خیال
fanciers	خیال باز
think	خیال کردن
absent-mindedly	پریشان خیال
uneasily	پریشان خیال
deeming	خیال کردن
deems	خیال کردن
deem	خیال کردن
daydream	خیال باطل
daydreamed	خیال باطل
spectres	خیال وفکر
spectre	خیال وفکر
specters	خیال وفکر
uneasy	پریشان خیال
daydreaming	خیال باطل
daydreams	خیال باطل
reverie	خیال واهی
fanciers	خیال باف
thinks	خیال کردن
thought	افکار خیال
idealism	خیال اندیشی
ghosts	جان خیال
impression	عقیده خیال
impressions	عقیده خیال
absentminded	پریشان خیال
abstractedly	با پریشانی خیال
abstractionism	خیال بافی
ghost	جان خیال
an absurd notion	خیال بیهوده
autism	خیال پرستی
chimaera	خیال واهی
thoughts	افکار خیال
reverie	خیال خام
fancier	خیال باز
reveries	خیال واهی
reveries	خیال خام
imaginary	وهمی خیال
Utopia	وهم و خیال
fancier	خیال باف
Utopias	وهم و خیال
chimera	خیال واهی
chimeras	خیال واهی
fantasize	به خواب و خیال فرورفتن
fantasizing	به خواب و خیال فرورفتن
illusions	خیال باطل وهم
illusion	خیال باطل وهم
fantasizes	به خواب و خیال فرورفتن
fantasized	به خواب و خیال فرورفتن
intends	خیال داشتن فهمیدن
to space out	پریشان خیال شدن
intending	خیال داشتن فهمیدن
With peace of mind.	با آرامش خیال وخاطر
intend	خیال داشتن فهمیدن
fantasising	به خواب و خیال فرورفتن
cloud land	عالم خیال یافرض
gawking	بی خیال نگاه کردن
gawked	بی خیال نگاه کردن
gawk	بی خیال نگاه کردن
phantasm	حاصل خیال ووهم
daydreams	خیال باطل کردن
quixote	ادم خیال پرست
daydreaming	خیال باطل کردن
daydreamed	خیال باطل کردن
irreflexive	بی خیال بدون بازتاب
envision	خیال بافی کردن
envisioned	خیال بافی کردن
bovarism	در هم امیزی خیال و واقعیت
dreamers	ادم خیال باف
dreamer	ادم خیال باف

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com