Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
sitting duck <idiom>	بی خیال نشستن
Other Matches
to sit out	نشستن بیشتر نشستن از
forward seat	حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
awaited	نشستن
awaiting	نشستن
awaits	نشستن
recoil	پس نشستن
recoils	پس نشستن
to give ground	پس نشستن
recoiled	پس نشستن
sit	نشستن
sits	نشستن
recoiling	پس نشستن
running aground	به گل نشستن
await	نشستن
to take a chair	نشستن
to lose ground	پس نشستن
perching	نشستن
perches	نشستن
perched	نشستن
seize	نشستن
seized	نشستن
seizes	نشستن
perch	نشستن
to f. the throne	برتخت نشستن
to fall back	عقب نشستن
to fill the chair	برکرسی نشستن
stranding	به گل نشستن کشتی
dwit koobi	نشستن به عقب
take sanctuary	بست نشستن
suppurate	چرک نشستن
to come to the throne	بر تخت نشستن
setbacks	عقب نشستن
setback	عقب نشستن
to a the throne	برتخت نشستن
subside	فرو نشستن
subsided	فرو نشستن
subsides	فرو نشستن
rankles	چرک نشستن
rankling	چرک نشستن
bow out	عقب نشستن
abate	فرو نشستن
straddles	گشاد نشستن
straddled	گشاد نشستن
straddle	گشاد نشستن
ambushing	در کمین نشستن
ambushes	در کمین نشستن
ambushed	در کمین نشستن
rankled	چرک نشستن
rankle	چرک نشستن
benches	بر کرسی نشستن
subsiding	فرو نشستن
throne	برتخت نشستن
landings	نشستن هواپیما
outsit	بیشتر نشستن از
insidiate	در کمین نشستن
landing	نشستن هواپیما
ground position	در خاک نشستن
give way	عقب نشستن
thrones	برتخت نشستن
bench	بر کرسی نشستن
ambush	در کمین نشستن
to lie in a	درکمین نشستن
swamped	به گل نشستن قایق
sagged	فرو نشستن
sags	فرو نشستن
hunker down	روی پا نشستن
sag	فرو نشستن
to hunker down	چمباتمه نشستن
sit up	راست نشستن
swamping	به گل نشستن قایق
swamps	به گل نشستن قایق
ground	بزمین نشستن
sprawls	پهن نشستن
sprawling	پهن نشستن
to knock back	عقب نشستن
sprawl	پهن نشستن
swamp	به گل نشستن قایق
to take the wheel	پشت رل نشستن
strand	به گل نشستن کشتی
to take ground	بخاک نشستن
to take ground	بگل نشستن
to sit up	راست نشستن
sit up <idiom>	بیدار نشستن
strands	به گل نشستن کشتی
to run aground	بگل نشستن
land	به زمین نشستن
to lie in w	درکمین نشستن
land	بزمین نشستن
land	به گل نشستن کشتی
beach	بگل نشستن کشتی
to sit on the bench	روی نیمکت نشستن
sprawl	بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawling	بی پروا درازکشیدن یا نشستن
beaches	بگل نشستن کشتی
To come to grief. To be runied.	بخاک سیاه نشستن
primer setback	عقب نشستن چاشنی
sit out	تا پایان چیزی نشستن
slump test	ازمایش فرو نشستن
landings	بزمین نشستن هواپیما
sprawls	بی پروا درازکشیدن یا نشستن
landing	بزمین نشستن هواپیما
stranding	به گل نشستن تصادفی کشتی
beached	بگل نشستن کشتی
sit idly by <idiom>	عین ماست نشستن
waylaid	درکمین کسی نشستن
waylay	درکمین کسی نشستن
waylaying	درکمین کسی نشستن
waylays	درکمین کسی نشستن
sprawls	گشاد نشستن هرزه روییدن
clogged	به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
sprawling	گشاد نشستن هرزه روییدن
clog	به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
sprawl	گشاد نشستن هرزه روییدن
clogs	به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
to sit under a pre cher	پای وعظ واعظی نشستن
hatched	نصفه در روی تخم نشستن
hatches	نصفه در روی تخم نشستن
To sit (walk) straight.	راست نشستن ( راه رفتن )
To incite someone.	زیر پای کسی نشستن
still hunting	شکار باروش در کمین نشستن
scrawls	خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled	خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl	خط خطی کردن گشاد نشستن
hatch	نصفه در روی تخم نشستن
round out	دورزدن هواپیما برای نشستن
scrawling	خط خطی کردن گشاد نشستن
whims	خیال
whim	خیال
get off	بی خیال شدن
freewheeling	بی خیال
inapprehensive	بی خیال
doubleganger	خیال
fantasm	خیال
fata morgana	خیال
idealogy	خیال
phantasma	خیال
phantasy	خیال
fancying	خیال
fancy	خیال
fanciest	خیال
fancies	خیال
fancied	خیال
conceptualization	خیال
designs	خیال
carefree	بی خیال
fiction	خیال
fictions	خیال
phantom	خیال
humored	خیال
humoring	خیال
phantoms	خیال
hallucinations	خیال
hallucination	خیال
design	خیال
plans	خیال
plan	خیال
dump	خیال
notion	خیال
wraiths	خیال
notions	خیال
wraith	خیال
humour	خیال
humoured	خیال
humouring	خیال
notional	خیال
figment	خیال
figments	خیال
mind	خیال
minding	خیال
minds	خیال
ideology	خیال
spectrum	خیال
apparitions	خیال
apparition	خیال
humors	خیال
intention	خیال
intentions	خیال
ideologies	خیال
humours	خیال
fantasy	خیال
fantasies	خیال
mump	خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble	پهن نشستن جمع اوری کردن
maya	خواب و خیال
specter	خیال وفکر
supposable	خیال کردن
autism	خیال پرستی
ghost	جان خیال
spectres	خیال وفکر
spectre	خیال وفکر
specters	خیال وفکر
uneasy	پریشان خیال
uneasily	پریشان خیال
deem	خیال کردن
absent	پریشان خیال
abstracted	پریشان خیال
daydreamed	خیال باطل
daydream	خیال باطل
deems	خیال کردن
puzzleheaded	اشفته خیال

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com