English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 241 (13 milliseconds)
English Persian
stateless بی دولت بی وطن
Search result with all words
subsidy کمک بلاعوض دولت
totalitarianism سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
state دولت استان
state دولت
state- دولت استان
state- دولت
stated دولت استان
stated دولت
states دولت استان
states دولت
stating دولت استان
stating دولت
immunity به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
power دولت
powered دولت
powering دولت
powers دولت
purge تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
subsidies مکهای مالی دولت , سوبسید
cabinet کابینه هیئت دولت
cabinet هیات دولت
cabinets کابینه هیئت دولت
cabinets هیات دولت
civil servant مستخدم یا کارمند دولت
civil servants مستخدم یا کارمند دولت
secret service دستگاه محرمانه دولت
secret services دستگاه محرمانه دولت
government دولت
government فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
governments دولت
governments فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
intervention هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
interventions هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
embassies سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
welfare state دولت بهبود بخش
most favoured nation دولت کامله الوداد
safe conduct سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
loyalist دولت دوست
loyalists دولت دوست
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
sovereign دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
sovereigns دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
hallmark عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
hallmarks عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
ambassador ماموررسمی یک دولت
ambassadors ماموررسمی یک دولت
federalist طرفدار دولت فدرال
Uncle Sam لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
notification عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
referenda همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendum همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendums همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
Solicitor General مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitors General مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
coat of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
coats of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
resident نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
residents نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
sheriff نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriffs نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
communism کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
Kremlin دولت شوروی
quota کمیت تعیین شده توسط دولت
quotas کمیت تعیین شده توسط دولت
Utopia دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopias دولت یا کشور کامل و ایده الی
nation state دولت ملی
nation-state دولت ملی
nation-states دولت ملی
rule of law قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
federalism اصل دولت ائتلافی
commissioner مامور عالی رتبه دولت
commissioners مامور عالی رتبه دولت
confiscation مصادره و ضبط توسط دولت
residency محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bounties کمک اقتصادی دولت
bounties تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
buffer state دولت حایل
buffer state دولت کوچکی راگویند که بین دو کشور بزرگ واقع شده و از برخورد وبروز اختلاف بین انهاجلوگیری میکند
capital levy مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
chief of state رئیس دولت
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
colonial government دولت یا حکومت مستعمراتی
concert of europe اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
concordat پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
confedration of states دولت جدیدی تشکیل نمیشود
Other Matches
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
respublica دولت
mammon دولت
mafia دولت ستیزی
territory of state قلمرو دولت
mafias دولت ستیزی
state property دارائی دولت
Downing Street دولت انگلیس
the body politic ملت و دولت
war state دولت جنگی
Warsaw دولت لهستان
totaliarian state دولت توتالیتر
vassal atate دولت پوشالی
the policy of the government سیاست دولت
the policy of the government رویه دولت
state government دولت مرکزی
government stock سهام دولت
government treasury خزانه دولت
money bag دارایی دولت
military government دولت نظامی
head of the state رئیس دولت
independent state دولت مستقل
mandatary دولت قیم
government expenditures هزینههای دولت
state budget بودجه دولت
Ottawa دولت کانادا
pillars of the state ارکان دولت
government budget بودجه دولت
quirinal دولت ایتالیا
puppet government دولت پوشالی
public servant مستخدم دولت
public debt بدهی دولت
enemy state دولت دشمن
forfeit to the state ضبط دولت
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
office-holder کارمند دولت
public officer [American E] کارمند دولت
civil servant [British E] کارمند دولت
government department وزارتخانه دولت
national state دولت ملی
govt government دولت
official کارمند دولت
office-holders کارمند دولت
officer کارمند دولت
Whitehall دولت انگلیس
peculation دستبرد در مال دولت
federal council مجلس دولت متحده
plateform اعلامیه سیاست دولت
federal authorities قدرت دولت متحده
family allowances کمک دولت به خانوارها
land grant زمین اعطایی دولت
non serverign acts اعمال تصدی دولت
mandatory powers اختیارات دولت قیم
interpellate استیضاح کردن دولت
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
protected state دولت تحت الحمایه
stratocracy حکومت یا دولت نظامی
office-holder صاحب منصب دولت
He rose against the regime. بر ضد دولت قیام کرد
vassal atate دولت دست نشانده
office-holders صاحب منصب دولت
dependent state دولت غیر مستقل
secret service money اعتبار سری دولت
the sublime porte باب عالی دولت عثمانی
To accord recognition to a new government. دولت جدیدی را برسمیت شناختن
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
porte باب عالی دولت عثمانی
mafia سازمان سری دولت ستیز
hand-out <idiom> پاداش ،معمولا از طرف دولت
subject to the british rule تحت تسلط دولت انگلیس
mafias سازمان سری دولت ستیز
federal constitution قانون اساسی دولت متحده
export incentive تشویق دولت در جهت صادرات
price support قیمت حمایت شده از طرف دولت
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
statism تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
hall mark دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
jacobin عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
monetization پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
guild socialism اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
conscription of wealth مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
regie اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state to which one belongs دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
eminent domain مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
subvention اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
libertarian طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
functional finance سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
rescous مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
food stamp program برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
interventionism سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
smart money غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
privateer کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
good offices عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
jingo کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
deodand چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
GOSIP استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
legion ofholour نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
to boondoggle [American English] پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
the German issue مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
the German question مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
letters patent نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
new deal روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
escheat در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
DES استاندارد دولت آمریکا برای سیستم رمز بلاک داده با امنیت بالا. مقایسه با # Public Key #
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
russian revolution وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
umbrella طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
de jure recognition شناسایی کامل و دایمی و بدون قیدوشرط یک دولت که در مقابل ان شناسایی عملی وجود دارد
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
general grant کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
minimim wage law قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
right of حق جستجوی کشتی بی طرف از طرف دولت متحارب
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
mercantilism روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
public employees کارمندان بخش عمومی کارمندان دولت
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
potsdom agreement موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
laisser faire عدم مداخله سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی
laissez faire عدم مداخله سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com