Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (9 milliseconds)
English
Persian
sonless
بی فرزند
Search result with all words
get
فرزند
gets
فرزند
getting
فرزند
child
فرزند
breed
فرزند
breeds
فرزند
scion
فرزند
scions
فرزند
bairn
فرزند
bairns
فرزند
fruit
فرزند میوه دادن
fruits
فرزند میوه دادن
offspring
فرزند
sonny
فرزند جان
progeny
فرزند
son
فرزند
sons
فرزند
mac
پیشوندی بمعنی " فرزند"
macs
پیشوندی بمعنی " فرزند"
adoption
فرزند خواندگی
fries
فرزند
fry
فرزند
frying
فرزند
stepchild
فرزند خوانده
stepchildren
فرزند خوانده
godchild
فرزند خوانده
godchildren
فرزند خوانده
stepson
فرزند خوانده
stepsons
فرزند خوانده
abel
فرزند ادم ابوالبشر که برادرش
adopted child
فرزند خوانده
adoptionist
معتقد به فرزند خواندگی عیسی
aegisthus
فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
ancestral file
که فرزند فایل جاری است
child adoption
فرزند خواندگی
filicide
فرزند کش
filicide
فرزند کشی
firstborn
فرزند ارشد
foster child
فرزند خوانده
fosterling
فرزند رضاعی
fosterling
طفل شیرخوار فرزند خوانده
freeborn
فرزند ازاد مرد
grandfather file
سومین گونه معروف فایل پشتیبان پس از فایل پدر و فرزند
hagborn
شیطان زاده فرزند ساحره
hagseed
فرزند زن ساحره
he is my only child
فرزند یگانه من است
impignorate
فرزند
isaac
اسحق فرزند حضرت ابراهیم
ishmael
اسمعیل فرزند ابراهیم وهاجر
japheth
یافث فرزند نوح پیامبر
jonathan
یوناتان فرزند شائول و دوست داود پیغمبر
judah
یهودا فرزند یعقوب
jus sanguinis
قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
levi
لاوی فرزند یعقوب پیغمبر
medea complex
عقده فرزند کشی
nurse child
فرزند رضائی
nurse child
فرزند خوانده
only child
تک فرزند
orestes
فرزند اگاممنون
parent program
در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
Paris
فرزند " پریام "
polynices
فرزند ادیپوس
problem child
فرزند مسئله دار
progency
فرزند
progeniture
فرزند
recaption
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
shem
سام فرزند بزرگ نوح پیغمبر
sole offspring
فرزند منحصر بفرد
sonnish
فرزند وار
sonship
فرزند
tenant by curtesy
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
the losser of a child
فقدان یا داغ فرزند
thyestes
فرزند پلوپس وبرادر اتریوس
to berave of ason
بی فرزند کردن
ultimogeniture
اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
whoreson
فرزند فاحشه
parenting
پس انداختن و بار آوردن فرزند
primogeniture
حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com